اشعار فاطمیه - محمد رسولی چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوای همسایه کمی به ف

اشعار فاطمیه - محمد رسولی چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوای همسایه کمی به ف

اشعار فاطمیه - محمد رسولی چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوای همسایه کمی به ف

اشعار فاطمیه - محمد رسولی چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوای همسایه کمی به ف

اشعار فاطمیه - محمد رسولی چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوای همسایه کمی به ف
اشعار فاطمیه - محمد رسولی چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوای همسایه کمی به ف
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار فاطمیه - محمد رسولی چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوای همسایه کمی به ف

چه غصه ها که نخوردی برای همسایه
هنوز هم که تو داری هوای همسایه

کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت
بزرگ هست عزیزم خدای همسایه

تو ناله کردی و همسایه را دعا کردی
ز گریه ی تو در آمد صدای همسایه

دعای توست که مرگت سریعتر برسد
همین شده است دقیقاً دعای همسایه

کمر به قتل تو بستند، باز هم بانو
به فکر نان شبی و غذای همسایه؟!

به زخم دست تو پاشید آن نمک را که
گرفته بود ز دستت گدای همسایه

به خانه ریخته اند و گمان نمی کردم
به خانه وا شود اینگونه پای همسایه

نخواستیم جواب سلام ها را، کاش
سلاممان ندهد با کنایه همسایه

چه غربتی است که همسایه بی خبر باشد
ز داغ مرگ عزیز و عزای همسایه

قسم به سرخی خونهای چادرت دیگر
برام رنگ ندارد حنای همسایه
***محمد رسولی***


تعداد بازديد : 486
دوشنبه 19 فروردین 1392 ساعت: 6:47
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف