شب بود و از سپیده صدایی نمیرسید فریادهای خسته به جایی نمی رسید بت های زنده با شکم گنده، کور و کر

شب بود و از سپیده صدایی نمیرسید فریادهای خسته به جایی نمی رسید بت های زنده با شکم گنده، کور و کر

شب بود و از سپیده صدایی نمیرسید فریادهای خسته به جایی نمی رسید بت های زنده با شکم گنده، کور و کر

شب بود و از سپیده صدایی نمیرسید فریادهای خسته به جایی نمی رسید بت های زنده با شکم گنده، کور و کر

شب بود و از سپیده صدایی نمیرسید فریادهای خسته به جایی نمی رسید بت های زنده با شکم گنده، کور و کر
شب بود و از سپیده صدایی نمیرسید فریادهای خسته به جایی نمی رسید بت های زنده با شکم گنده، کور و کر
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
شب بود و از سپیده صدایی نمیرسید فریادهای خسته به جایی نمی رسید بت های زنده با شکم گنده، کور و کر

شب بود و از سپیده صدایی نمیرسید 

فریادهای خسته به جایی نمی رسید

بت های زنده با شکم گنده، کور و کر

آوای بردگان به نوایی نمی رسید

دوشیزه ی گیاه، دل افسرده بود، آه!

در گور خود به نشو و نمایی نمی رسید

در کام اژدها صفتان بود زندگی

موسای دیگری و عصایی نمی رسید

زندانی هوا و هوس بود نفس ما

گویی نفس نبود و هوایی نمی رسید

از کوه رحمت آمدی و عشق تازه شد

گفتی:« از این مسیر به جایی نمی رسید »

ای آخرین پیام رسان بی حضور تو

بر زخم های کهنه شفایی نمی رسید


تعداد بازديد : 131
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 22:43
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف