زني ز خيمه دوان بود و...، آه! مي كشتند ميـان آن هـمه ، در قتلگاه مي كشتند به ياد حضرت خاتم كه بوس

زني ز خيمه دوان بود و...، آه! مي كشتند ميـان آن هـمه ، در قتلگاه مي كشتند به ياد حضرت خاتم كه بوس

زني ز خيمه دوان بود و...، آه! مي كشتند ميـان آن هـمه ، در قتلگاه مي كشتند به ياد حضرت خاتم كه بوس

زني ز خيمه دوان بود و...، آه! مي كشتند ميـان آن هـمه ، در قتلگاه مي كشتند به ياد حضرت خاتم كه بوس

زني ز خيمه دوان بود و...، آه! مي كشتند ميـان آن هـمه ، در قتلگاه مي كشتند به ياد حضرت خاتم كه بوس
زني ز خيمه دوان بود و...، آه! مي كشتند ميـان آن هـمه ، در قتلگاه مي كشتند به ياد حضرت خاتم كه بوس
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
زني ز خيمه دوان بود و...، آه! مي كشتند ميـان آن هـمه ، در قتلگاه مي كشتند به ياد حضرت خاتم كه بوس

زني ز خيمه دوان بود و...، آه! مي كشتند
ميـان آن هـمه ،  در قتلگاه مي كشتند
 
به ياد حضرت خاتم كه بوسه مي زد  بر
گلوي خشك تو، از بوسه گاه مي كشتند
 
تـو آفـتاب تمامي كه مانـده اي تـنها
تو را كه پيش دو دستان ماه مي كشتند!
 
و مشك تشنه ي لب هاي آيه خوانت بود
همان زمان كه تو را بي سپاه مي كشتند
 
مگر دوباره به تقويم كوفه قربان بود
كه آيه آيه تو را بين راه  مي كشتند؟
 
هنوز وقت غروب آسمان در اين فكر است
تو را براي كدامين گناه مي كشتند !


تعداد بازديد : 157
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 6:28
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف