در بحر ولاگوهر بی همتائی در چرخ شرف ستاره رخشائی ای دختر آفتاب و ای مادر نور روشنگر آسمان جان، زهرا

در بحر ولاگوهر بی همتائی
در چرخ شرف ستاره رخشائی

ای دختر آفتاب و ای مادر نور
روشنگر آسمان جان، زهرائی

رحمت الله رعیت


مظلومی ما به دهر حک خواهد خورد
با آتش عشق دل محک خواهد خورد

آن کس که به روی فاطمه سیلی زد
از مهدی موعود کتک خواهد خورد

رضا حمامی


ققنوس اشک های تو در اضطراب سوخت
آتش شکوفه زد غزل آفتاب سوخت

پاییز زخم روی لب برگها نشست
از شرم یاس حنجره سرد آب سوخت

سید محمد هاشمی


اگر می پرسی از احوال مادر
بگویم شمه ای از حال مادر

فقط گویم که می گشتیم آن روز
میان دست و پا دنبال مادر

محمود شریفی


بیا ای دیده تا امشب بگرییم
درون چهل حصار تب بگرییم

ز داغ حضرت زهرا بنالیم
برای غربت زینب بگرییم

محمود شریفی


ای علی خانه خراب اشک تو
برده تابم پیچ و تاب اشک تو

روی نیلی، جای سیلی شسته شد
در دل شب با گلاب اشک تو

علی شریف


چون دید پیمبر که به دفن زهرا
از شدت داغ دل علی می میرد

زین روی برای حفظ جان مولا
زهرای خود از دست علی می گیرد

حبیب چایچیان


ای جان جهان چه شد که رفتی از هوش
بر داغ دلت چرا نهادی سرپوش

زهرا تو نجات بخش ابراهیمی
با آتش در چرا نگفتی خاموش

حبیب چایچیان


بیا بنزد من علی که در بر تو جان دهم
بیا کنار من نشین که سر بدامنت نهم

بیا که باز در تنم به یک نگاه جان دهی
مباد سینه مرا به زینبم نشان دهی

حبیب چایچیان


ثانی که فکند از سخن زهرا را
افروخت شرر به جان و تن زهرا را

مردم همه دیدند که بر نوکر خویش
فریاد بر آورد بزن زهرا را

سید رضا مؤید