نور خدا از تو بود جلوه گر تا که شده لطف خدا شاملم مدحت صدیقه بود حاصلم چونکه کنم مدحت خیر النساء ف

نور خدا از تو بود جلوه گر
تا که شده لطف خدا شاملم

مدحت صدیقه بود حاصلم
چونکه کنم مدحت خیر النساء

فخر همین بس به دو عالم مرا
نوگل نورستۀ باغ رسول

آنکه بود نام گرامش بتول
بنت نبی، مظهر ذات احد

روح خرد، معنی سر صمد
حضرت زهرا مه برج حیا

کفو علی شافع روز جزا
بهر تو شد خلقت کون و مکان

یافت زتو آدم و حوا نشان
فاطمه، ای زوج علی ولی

مهر و مه از نور رخت منجلی
نور دل حضرت ختمی مأب

پرتوی از نور رخت آفتاب
بر در درگاه تو هر صبح و شام

سجده کند خیل ملائک مدام
بهر وجود تو خداوندگار

خلقت کونی نمود آشکار
ارض و سماء در خط فرمان تو

جن و بشر ریزه خور خوان تو
هست مسلم که دگر مادری

چون تو نیارد به جهان دختری
مادر سبطینی و، سرّ خدا

بحر کرم معدن جود و سخا
خوانده ترا ام ابیها پدر

نور خدا از تو بود جلوه گر
خلیل ملک حاجب و دربان تو

روح الامین هست ثنا خوان تو
جز به ولای تو و یعسوب دین

کس نبرد راه به خلد برین
کس چه توان مدح تو انشا کند

مدح تو را ایزد یکتا کند
گفته به قرآن زالف تا به یا

جملۀ اوصاف ترا کبریا
گوشه چشمی به (غلامی) نما

تا شود از محنت دوران، رها
در صف محشر که تویی دادرس

نیست به غیر از تو امیدم به کس

آقای عوض علی غلامی (غلامی)