تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
بر پیکر تو به نیت حد می زد
بی آنکه کمی شود مردد می زد
در خاطره اش قدم که می زد، می دید
از خیبر و بدر، کینه دارد، می زد
می گفت دوباره: «شاید او خارجی است»
هر بار تو را برای شاید می زد!
گودال مقدس است یا ملعون است؟!
از راه، هر آنکسی که آمد می زد
از جسم تو نیزه را یکی می کند و
می رفت کمی عقب مجدد می زد
زینب، شبِ گودال... گلو پاشیده
انگار که او بوسه نباید می زد!
بی آنکه کمی شود مردد می زد
در خاطره اش قدم که می زد، می دید
از خیبر و بدر، کینه دارد، می زد
می گفت دوباره: «شاید او خارجی است»
هر بار تو را برای شاید می زد!
گودال مقدس است یا ملعون است؟!
از راه، هر آنکسی که آمد می زد
از جسم تو نیزه را یکی می کند و
می رفت کمی عقب مجدد می زد
زینب، شبِ گودال... گلو پاشیده
انگار که او بوسه نباید می زد!
وحیدپولایی
تعداد بازديد : 215
پنجشنبه 07 دی 1391 ساعت: 6:54
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب