تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
ای وای از آن دمی که آیینه ها شکستند
وقتی دل شما را در کربلا شکستند
وقتی که بیعت خود تنها برای درهم
یک عده کوفیان آدم نما شکستند
ای وای از آن دمی که پهلوی اکبرت را
از روی بغض و کینه با نیزه ها شکستند
ای وای از آن دمی که -آقا- سر ابوالفضل
با ضربه ی عمودی در نینوا شکستند
آن قدر بر دهانت با پا زدند که ای وای
آقای نازنین ام فک تو را شکستند
در زیر دست و پای مشتی سگ جزامی
دستان تو حسین جان از جند جا شکستند
ای وای سینه ات را در زیر سم مرکب
یک عده نطفــة الحیض بی حیا شکستند
ماندم پس از قتالت بازار کوفه و شام
دندان تو حسین جان دیگر چرا شکستند؟؟
شاعر: عليرضا خاكساري
تعداد بازديد : 163
یکشنبه 05 آذر 1391 ساعت: 19:23
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب