ای وای از آن دمی که آیینه ها شکستند وقتی دل شما را در کربلا شکستند وقتی که بیعت خود تنها برای درهم

ای وای از آن دمی که آیینه ها شکستند وقتی دل شما را در کربلا شکستند وقتی که بیعت خود تنها برای درهم

ای وای از آن دمی که آیینه ها شکستند وقتی دل شما را در کربلا شکستند وقتی که بیعت خود تنها برای درهم

ای وای از آن دمی که آیینه ها شکستند وقتی دل شما را در کربلا شکستند وقتی که بیعت خود تنها برای درهم

ای وای از آن دمی که آیینه ها شکستند وقتی دل شما را در کربلا شکستند وقتی که بیعت خود تنها برای درهم
ای وای از آن دمی که آیینه ها شکستند وقتی دل شما را در کربلا شکستند وقتی که بیعت خود تنها برای درهم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ای وای از آن دمی که آیینه ها شکستند وقتی دل شما را در کربلا شکستند وقتی که بیعت خود تنها برای درهم

ای وای از آن دمی که آیینه ها شکستند

وقتی دل شما را در کربلا شکستند

وقتی که بیعت خود تنها برای درهم

یک عده کوفیان آدم نما شکستند

ای وای از آن دمی که پهلوی اکبرت را

از روی بغض و کینه با نیزه ها شکستند

ای وای از آن دمی که -آقا- سر ابوالفضل

با ضربه ی عمودی در نینوا شکستند

آن قدر بر دهانت با پا زدند که ای وای

آقای نازنین ام فک تو را شکستند

در زیر دست و پای مشتی سگ جزامی

دستان تو حسین جان از جند جا شکستند

ای وای سینه ات را در زیر سم مرکب

یک عده نطفــة الحیض بی حیا شکستند

ماندم پس از قتالت بازار کوفه و شام

دندان تو حسین جان دیگر چرا شکستند؟؟

شاعر: عليرضا خاكساري


تعداد بازديد : 163
یکشنبه 05 آذر 1391 ساعت: 19:23
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف