تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
يا قاسم ابن الحسن (ع)
گُلی که رفته ای اما گلاب برگشتی
چو آب رفته ای و چون شراب برگشتی
پُر از سؤال به میدان قدم گذاشتی و
ز سُم ِ اسب گرفتی جواب، برگشتی
روان شده بدنت بین ِ دست هایِ عمو
بلند کردمت اما چو آب برگشتی
ستاره یِ حرمم بوده ای تو تا دیشب
قَدَت کشیده شد و ماهتاب برگشتی
به هم تنیده و پیچیده گشته پیکر ِ تو
شبیه موت، پُر از پیچ و تاب، برگشتی
چه آمده سرت از چشمْ زخم ِ این لشگر
چرا ز معرکهات بی نقاب برگشتی؟!
به روی خاکِ بیابان که جای خواب نبود
رسیده ایم به خیمه، بخواب، برگشتي
(محمد رسولي)
تعداد بازديد : 171
جمعه 26 آبان 1391 ساعت: 8:00
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب