به زير بيرقتان عشق در تب و شور است به زير بيرقتان هاله هايي از نور است به رخصتي كه به من داده ايد

به زير بيرقتان عشق در تب و شور است به زير بيرقتان هاله هايي از نور است به رخصتي كه به من داده ايد

به زير بيرقتان عشق در تب و شور است به زير بيرقتان هاله هايي از نور است به رخصتي كه به من داده ايد

به زير بيرقتان عشق در تب و شور است به زير بيرقتان هاله هايي از نور است به رخصتي كه به من داده ايد

به زير بيرقتان عشق در تب و شور است به زير بيرقتان هاله هايي از نور است به رخصتي كه به من داده ايد
به زير بيرقتان عشق در تب و شور است به زير بيرقتان هاله هايي از نور است به رخصتي كه به من داده ايد
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
به زير بيرقتان عشق در تب و شور است به زير بيرقتان هاله هايي از نور است به رخصتي كه به من داده ايد

به زير بيرقتان عشق در تب و شور است

به زير بيرقتان هاله هايي از نور است

به رخصتي كه به من داده ايد آمده ام

وگرنه آمدنم از اراده ام دور است

براي عرض ارادت به ساحت ارباب

هميشه بانگ انا الكلب با زبان جور است

اگر كه واله و شيدا و سينه چاك توئيم

هميشه عقل به تسخير عشق مجبور است

به سينه نه به جگر نه به خون دل بكشيم

دمي كه صحبتي از راس و چند هاشور است

به زير سايه تان چند گام آنسوتر

هر آدمي بنشيند ز آدمي دور است

محمد جواد باقري


تعداد بازديد : 118
پنجشنبه 25 آبان 1391 ساعت: 11:14
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف