تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
ساقی ... برادرم ... تو بریز می به جامشان
وز عشق خویش جرعه بنوشان به کامشان
با این امید به وادی عشقت قدم زدند
شاید فدا شدن بنویسی به نامشان
روزیکه از خدا دو پسر کرده ام طلب
بودم امید تا که بخوانی غلامشان
لقمه زدست زینب تو خورده اند که هست
در راه یار فدایی شدن در مرامشان
حالا که لحظه لحظه ازجان گذشتن است
بی اذن تو نفس زدنم شد حرامشان
آیا شود به گوشه ی چشمی کنی صدور
با نام مادرم تو جواز قیامشان ؟
هرچند دو تن به قدر یکی اکبر تو نیست
این روی من گرویی نزد امامشان
حال پسر تو در بر مادر شنیده ای
راضی مشو شکسته شود احترامشان
تعداد بازديد : 129
سه شنبه 23 آبان 1391 ساعت: 9:12
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب