ديگر رسيده قصه به آخر... جدا شدن... سخت است خواهري ز برادر جدا شدن با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا

ديگر رسيده قصه به آخر... جدا شدن... سخت است خواهري ز برادر جدا شدن با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا

ديگر رسيده قصه به آخر... جدا شدن... سخت است خواهري ز برادر جدا شدن با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا

ديگر رسيده قصه به آخر... جدا شدن... سخت است خواهري ز برادر جدا شدن با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا

ديگر رسيده قصه به آخر... جدا شدن... سخت است خواهري ز برادر جدا شدن با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا
ديگر رسيده قصه به آخر... جدا شدن... سخت است خواهري ز برادر جدا شدن با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ديگر رسيده قصه به آخر... جدا شدن... سخت است خواهري ز برادر جدا شدن با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا

ديگر رسيده قصه به آخر... جدا شدن...

سخت است خواهري ز برادر جدا شدن

با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا

يعني فراق ، با دل مضطر جدا شدن

پنجاه سال صبح و شبم با تو سر شده

آهسته رو زمان ز خواهر جدا شدن

تو از مدينه ياد ز يحيي كني چرا ؟

يعني رسيده است دم سر جدا شدن ؟

بگذار تا گلوي تو را بوسه اي زنم

حيف است حنجر تو به خنجر جدا شدن

تو مي روي و غصه ي من مي شود شروع

از دختران فاطمه معجر جدا شدن...

پيش نگاه غمزده ي كودكان تو

يكسر سر شهيد ز پيكر جدا شدن...

از ما زنان بپرس زماني كه تنگ شد

درد آور است النگو و زيور جدا شدن...

رضا رسول زاده


تعداد بازديد : 159
یکشنبه 21 آبان 1391 ساعت: 9:21
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف