اشعار ماه محرم - عاشورا اشعار ماه محرم - عصر عاشورا - یاسر مسافر آنجا که اشک پای غمت پا گرف

اشعار ماه محرم - عاشورا اشعار ماه محرم - عصر عاشورا - یاسر مسافر آنجا که اشک پای غمت پا گرف

اشعار ماه محرم - عاشورا اشعار ماه محرم - عصر عاشورا - یاسر مسافر آنجا که اشک پای غمت پا گرف

اشعار ماه محرم - عاشورا اشعار ماه محرم - عصر عاشورا - یاسر مسافر آنجا که اشک پای غمت پا گرف

اشعار ماه محرم - عاشورا اشعار ماه محرم - عصر عاشورا - یاسر مسافر آنجا که اشک پای غمت پا گرف
اشعار ماه محرم - عاشورا اشعار ماه محرم - عصر عاشورا - یاسر مسافر آنجا که اشک پای غمت پا گرف
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار ماه محرم - عاشورا اشعار ماه محرم - عصر عاشورا - یاسر مسافر آنجا که اشک پای غمت پا گرف

اشعار ماه محرم - عصر عاشورا - یاسر مسافر

 

آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد...

بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد...

 

وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت

این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد ...

 

ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود

ابری که روی صورت من را گرفت و بعد

 

انگار صدای مادری دلخسته می رسید

آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد

 

همراه آن صدا تمامیِّ کودکان

ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد

 

هر کس که زنده بود از اهل خیام تو

مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد

 

دور از نگاه علمدار لشگرت

آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد

 

((پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل

شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل))

 

یاسر مسافر


تعداد بازديد : 305
شنبه 20 آبان 1391 ساعت: 9:33
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف