پروانه نجاتی طفلان حضرت زینب(س) عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند صبوری اش جگر کوه را بلرزاند در الت

پروانه نجاتی طفلان حضرت زینب(س) عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند صبوری اش جگر کوه را بلرزاند در الت

پروانه نجاتی طفلان حضرت زینب(س) عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند صبوری اش جگر کوه را بلرزاند در الت

پروانه نجاتی طفلان حضرت زینب(س) عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند صبوری اش جگر کوه را بلرزاند در الت

پروانه نجاتی طفلان حضرت زینب(س) عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند صبوری اش جگر کوه را بلرزاند در الت
پروانه نجاتی طفلان حضرت زینب(س) عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند صبوری اش جگر کوه را بلرزاند در الت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
پروانه نجاتی طفلان حضرت زینب(س) عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند صبوری اش جگر کوه را بلرزاند در الت

طفلان حضرت زینب(س)

 

عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند

صبوری اش جگر کوه را بلرزاند

در التهاب وداعی که بازگشت نداشت

زمین حادثه را دور سر بگرداند

بغل کند پسرش را زلال و آینه وار

درون کالبدش عشق را بتاباند

غرور نبض زند از نوک سرانگشتی

که میل سرمه به پلک پسر بلغزاند

سلام ای زن نستوه! هاله ی اندوه!

چگونه شعر کنار تو پر بیفشاند؟

چگونه واژه به تقدیس تو برآید، تا

به بیکرانه ی دنیا تو را بهماند؟

کدام واژه تو را سرکشد عزیز دلم

که هرم داغ تو آن واژه را نسوزاند؟

رسیده است برادر، ز خیمه بیرون آی!

نمی تواند از این درد، سر بچرخاند

گرفته روی دو دستش ستاره های تو را

و دشمن آمده تا کف زند، بشوراند

نسیم حلقه زده لای زلف خون آلود

که باز کاکل داماد را برقصاند

چه سخت بود زنی اشک را بخشکاند!

صبوری اش جگر کوه را بلرزاند


تعداد بازديد : 139
پنجشنبه 18 آبان 1391 ساعت: 15:07
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف