هادی جانفدا حضرت علی اکبر(ع)-مدح و شهادت بگو بلا بنویسند، ها که می خواهیم تمام دهر نخواهند ما که

هادی جانفدا حضرت علی اکبر(ع)-مدح و شهادت بگو بلا بنویسند، ها که می خواهیم تمام دهر نخواهند ما که

هادی جانفدا حضرت علی اکبر(ع)-مدح و شهادت بگو بلا بنویسند، ها که می خواهیم تمام دهر نخواهند ما که

هادی جانفدا حضرت علی اکبر(ع)-مدح و شهادت بگو بلا بنویسند، ها که می خواهیم تمام دهر نخواهند ما که

هادی جانفدا حضرت علی اکبر(ع)-مدح و شهادت بگو بلا بنویسند، ها که می خواهیم تمام دهر نخواهند ما که
هادی جانفدا حضرت علی اکبر(ع)-مدح و شهادت بگو بلا بنویسند، ها که می خواهیم تمام دهر نخواهند ما که
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
هادی جانفدا حضرت علی اکبر(ع)-مدح و شهادت بگو بلا بنویسند، ها که می خواهیم تمام دهر نخواهند ما که

حضرت علی اکبر(ع)-مدح و شهادت

 

بگو بلا بنویسند، ها که می خواهیم

تمام دهر نخواهند ما که می خواهیم

و چشم های تو جنّاتُ تَحتِهاَ الاَنهار

و چند تایی از این آیه ها که می خواهیم

به  روز  واقعه  تنها  رها  نکن  ما  را

در آن بساط یکی آشنا که می خواهیم

به فرض روز جزا، بر عذاب تن بدهیم

بهشت هم که نباشد تو را که می خواهیم

تو باشی و پدرت باشد و خدا باشد

ببین بهشت تو را نیز با که می خواهیم

اگر که روز قیامت حسابمان نکنی

به زندگی سفر کربلا که می خواهیم

ببینم  آنکه  مرا  نوکر  آفریده  تویی؟

کسی که قبل من این شعر را شنیده تویی

اگر به چشم تو لفظ غزال برگردد

به جسم مرده ی شعرم خیال برگردد

بدون تو من از این ماه بر نمی گردم

اشاره کن به دو ابرو  هلال برگردد

نگاه می کنی و آفتاب حیران است

به سمت غرب و یا که شمال برگردد

به ساحتی که تویی آسمان چه می فهمد

کسی به پای بیاید به بال برگردد 

اگر مکبّر ما هم قد قیامت نیست

به خال خویش بفرما بلال برگردد

الهی این قد و بالا بلندتر نشود

قلم الهی از این سطر لال برگردد

که از جوار تن جاری تو حضرت کوه

رشید و سخت بیاید هلال برگردد

و عقل کل به جز این پاسخی نمی یابد

که از جوار تو با صد سوال برگردد

تو زیر پای پدر من به زیر پای شما

و دفن کرده مرا زیر روضه های شما

تو آسمان بلند همیشه ی مایی

قبیله ات همه خوب و شما هم آقایی

اراده می کنی انگور می شود پیدا

تو شهد جان حسینی، تو تاک لیلایی

بهانه می کنی از تشنگی که برگردی

تو  دائماً  به  تمنّای  روی  بابایی

زبان بزن به زبانش ببین که تشنه تر است

نگو که آب نخوردی تو روح دریایی

زبان قافیه لال از نوشتن این بیت

شنیده ام که تو بر خاک ارباً اربایی

ز داغ تشنگی ات سال و ماه می سوزد

هنوز  قلب  امیر  سپاه  می سوزد


تعداد بازديد : 153
چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت: 9:44
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف