آن را که جبرئیل نهد پا به خیمه اش آتش قدم گذاشت خدایا به خیمه اش \"خورشید سر برهنه بر آمد به کوهسا

آن را که جبرئیل نهد پا به خیمه اش آتش قدم گذاشت خدایا به خیمه اش \"خورشید سر برهنه بر آمد به کوهسا

آن را که جبرئیل نهد پا به خیمه اش آتش قدم گذاشت خدایا به خیمه اش \"خورشید سر برهنه بر آمد به کوهسا

آن را که جبرئیل نهد پا به خیمه اش آتش قدم گذاشت خدایا به خیمه اش \"خورشید سر برهنه بر آمد به کوهسا

آن را که جبرئیل نهد پا به خیمه اش آتش قدم گذاشت خدایا به خیمه اش \"خورشید سر برهنه بر آمد به کوهسا
آن را که جبرئیل نهد پا به خیمه اش آتش قدم گذاشت خدایا به خیمه اش \"خورشید سر برهنه بر آمد به کوهسا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آن را که جبرئیل نهد پا به خیمه اش آتش قدم گذاشت خدایا به خیمه اش "خورشید سر برهنه بر آمد به کوهسا

آن را که جبرئیل نهد پا به خیمه اش

آتش قدم گذاشت خدایا به خیمه اش

"خورشید سر برهنه بر آمد به کوهسار"

باریده بود عشق، به صحرا به خیمه اش

پشت زمین خمیده و پشت زمان دو تاست

کِی آورد زمین و زمان تاب خیمه اش

دسته گل محمّدی آورده روی دست

یارب مدد که باز برد تا به خیمه اش

از سوز تشنه کامی و اندوه تشنگان

خشکیده است دیده ی دریا به خیمه اش

گو آفتاب نرگس بیمار را متاب

گو باد را مباد، مبادا به خیمه اش

شاعر که واژه واژه ی خود را غریب دید

وا کرد پای قافیه ها را به خیمه اش

جان مرا بگیر و ببر تا زیارتش

دست مرا بگیر و ببر تا به خیمه اش

 

شاعر: محسن نیکنام


تعداد بازديد : 143
دوشنبه 01 آبان 1391 ساعت: 10:05
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف