تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
شن بود و باد، قافله بود و غبار بود
آن سوي دشت، حادثه، چشمانتظار بود
فرصت نداشت جامه ی نيلي به تن کند
خورشيد، سر برهنه، لب کوهسار بود
گويي به پيشواز نزول فرشتهها
صحرا پر از ستاره ی دنبالهدار بود
ميسوخت در کوير، عطشناک و روزهدار
نخلي که از رسول خدا، يادگار بود
نخلي که از ميان هزاران هزار فصل
شيواترين مقدمه ی نو بهار بود
شن بود و باد، نخلِ شقايق تبار عشق
تنديسِ واژگون شدهاي در غبار بود
ميآمد از غبار، غمآلود و شرمسار
آشفته يال، و شيههزن و بيقرار بود
بيرون دويده دختر زهرا ز خميهها
برگشته بود اسب، ولي بيسوار بود
شاعر: وحید قاسمی
تعداد بازديد : 113
دوشنبه 01 آبان 1391 ساعت: 10:03
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب