سلام بر تو ای فلق نشسته در نگاه تو شفق گرفته رنگ خون، به رنگ قتلگاه تو تنت میان خاک و خون، سرت به

سلام بر تو ای فلق نشسته در نگاه تو شفق گرفته رنگ خون، به رنگ قتلگاه تو تنت میان خاک و خون، سرت به

سلام بر تو ای فلق نشسته در نگاه تو شفق گرفته رنگ خون، به رنگ قتلگاه تو تنت میان خاک و خون، سرت به

سلام بر تو ای فلق نشسته در نگاه تو شفق گرفته رنگ خون، به رنگ قتلگاه تو تنت میان خاک و خون، سرت به

سلام بر تو ای فلق نشسته در نگاه تو شفق گرفته رنگ خون، به رنگ قتلگاه تو تنت میان خاک و خون، سرت به
سلام بر تو ای فلق نشسته در نگاه تو شفق گرفته رنگ خون، به رنگ قتلگاه تو تنت میان خاک و خون، سرت به
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سلام بر تو ای فلق نشسته در نگاه تو شفق گرفته رنگ خون، به رنگ قتلگاه تو تنت میان خاک و خون، سرت به

سلام بر تو ای فلق نشسته در نگاه تو

شفق گرفته رنگ خون، به رنگ قتلگاه تو

تنت میان خاک و خون، سرت به روی نیزه ها

دمیده صبح عاشقی، زشرق رزمگاه تو

هنوز چشم منتظر به جاده آب می زند

هنوز مانده گوش شب به نغمه ی پگاه تو

علی نشسته در تعب، بتول غرق رنج و تب

که شد شب شهادتت، تنور خوابگاه تو

چه پست بوده دشمنت، چقدر پست و بی خرد

که عاقبت نشد خبر ز اوج جایگاه تو

ولی چه غم که بعد تو، قیام کرده زینبت

قیام می دمد کنون زشرق رزمگاه تو

 

شاعر: سیده زینب حسینی


تعداد بازديد : 177
دوشنبه 01 آبان 1391 ساعت: 9:59
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف