ای توسن سپیده ی خونین سخن بگو وز ظلمت شبانه ی سنگین سخن بگو عطر بهار می‌رود از این دیار سرد ز اف

ای توسن سپیده ی خونین سخن بگو وز ظلمت شبانه ی سنگین سخن بگو عطر بهار می‌رود از این دیار سرد ز اف

ای توسن سپیده ی خونین سخن بگو وز ظلمت شبانه ی سنگین سخن بگو عطر بهار می‌رود از این دیار سرد ز اف

ای توسن سپیده ی خونین سخن بگو وز ظلمت شبانه ی سنگین سخن بگو عطر بهار می‌رود از این دیار سرد ز اف

ای توسن سپیده ی خونین سخن بگو وز ظلمت شبانه ی سنگین سخن بگو عطر بهار می‌رود از این دیار سرد ز اف
ای توسن سپیده ی خونین سخن بگو وز ظلمت شبانه ی سنگین سخن بگو عطر بهار می‌رود از این دیار سرد ز اف
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ای توسن سپیده ی خونین سخن بگو وز ظلمت شبانه ی سنگین سخن بگو عطر بهار می‌رود از این دیار سرد ز اف

ای توسن سپیده ی خونین سخن بگو

وز ظلمت شبانه ی سنگین سخن بگو

عطر بهار می‌رود از این دیار سرد

ز افتادن شکوفه ی نسرین سخن بگو

از آن کویر سوخته و شهر بی‌چراغ

زآن قوم بی‌مروت و بی‌دین سخن بگو

ای توسن سپید، از آن سرو سرفراز

زان باب فضل و تشنه لب دین سخن بگو

از زخم لاله‌های اذان‌گوی بی‌قرار

از شربت شهادت شیرین سخن بگو

از آن غروب و شام غریبانه ی حسین

وز ناله‌های زینب غمگین سخن بگو

 

شاعر: سمیه تاج الدینی


تعداد بازديد : 149
دوشنبه 01 آبان 1391 ساعت: 9:57
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف