گفتی برو، نگاه ترم بی قرار شد چشمان من دوباره پر از انتظار شد گفتی میان آتش و خون از خدا بخوان گ

گفتی برو، نگاه ترم بی قرار شد چشمان من دوباره پر از انتظار شد گفتی میان آتش و خون از خدا بخوان گ

گفتی برو، نگاه ترم بی قرار شد چشمان من دوباره پر از انتظار شد گفتی میان آتش و خون از خدا بخوان گ

گفتی برو، نگاه ترم بی قرار شد چشمان من دوباره پر از انتظار شد گفتی میان آتش و خون از خدا بخوان گ

گفتی برو، نگاه ترم بی قرار شد چشمان من دوباره پر از انتظار شد گفتی میان آتش و خون از خدا بخوان گ
گفتی برو، نگاه ترم بی قرار شد چشمان من دوباره پر از انتظار شد گفتی میان آتش و خون از خدا بخوان گ
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گفتی برو، نگاه ترم بی قرار شد چشمان من دوباره پر از انتظار شد گفتی میان آتش و خون از خدا بخوان گ

گفتی برو، نگاه ترم بی قرار شد

چشمان من دوباره پر از انتظار شد

گفتی میان آتش و خون از خدا بخوان

گفتی حسین، جان و دلم بی قرار شد

من را نگاه کردی و چشمان خیس من

در سایه ی نگاه تو گویی بهار شد

من در سکوت آب چشمت رها شدم

تا اینکه دل به قصه ی باران دچار شد

 دیدم تمام قاصدکان پر گرفته اند

شوقی میان سینه من آشکار شد

جاری شدم میان بیابان و عشق، من

در چشم های خیس غزل ماندگار شد

گفتی حسین منتظر دست های توست

گفتی برو نگاه ترم بی قرار شد

 

شاعر: نسترم موحدی نیا


تعداد بازديد : 167
دوشنبه 01 آبان 1391 ساعت: 9:55
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف