نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود معلوم بود امروز روز آخرش بود معلوم بود آقای ما را زهر دادند وقتی

نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود معلوم بود امروز روز آخرش بود معلوم بود آقای ما را زهر دادند وقتی

نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود معلوم بود امروز روز آخرش بود معلوم بود آقای ما را زهر دادند وقتی

نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود معلوم بود امروز روز آخرش بود معلوم بود آقای ما را زهر دادند وقتی

نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود معلوم بود امروز روز آخرش بود معلوم بود آقای ما را زهر دادند وقتی
نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود معلوم بود امروز روز آخرش بود معلوم بود آقای ما را زهر دادند وقتی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود معلوم بود امروز روز آخرش بود معلوم بود آقای ما را زهر دادند وقتی

نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود

معلوم بود امروز روز آخرش بود

 

معلوم بود آقای ما را زهر دادند

وقتی که می آمد عبایش بر سرش بود

 

دستی به پهلوی پر از درد خویش داشت

بر شانه دیوار دست دیگرش بود

 

دختر ندارد تا که دستش را بگیرد

پس لااقل ای کاش آنجا خواهرش بود

 

پا شد خودش را جمع کرد اما زمین خورد

این ضعف خیلی مایه درد سرش بود

 

اصلاً زمین خوردن برای او طبیعی است

از بس که دنبال صدای مادرش بود

 

در حجره بی فرش خود افتاده بود و

تصویری از گودال در چشم ترش بود

 

می گفت یا جدا چرا خاکت نکردند

حتی کفن بر جسم صد چاکت نکردند

 

علی اکبر لطیفیان


تعداد بازديد : 203
دوشنبه 17 مهر 1391 ساعت: 8:39
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف