يا امام رضا(ع) گفتم رضا و كاسه ي دستم فقير شد مثل هميشه دست تو دستِ بگير شد گفتم رضا و مثل ك

يا امام رضا(ع) گفتم رضا و كاسه ي دستم فقير شد مثل هميشه دست تو دستِ بگير شد گفتم رضا و مثل ك

يا امام رضا(ع) گفتم رضا و كاسه ي دستم فقير شد مثل هميشه دست تو دستِ بگير شد گفتم رضا و مثل ك

يا امام رضا(ع) گفتم رضا و كاسه ي دستم فقير شد مثل هميشه دست تو دستِ بگير شد گفتم رضا و مثل ك

يا امام رضا(ع) گفتم رضا و كاسه ي دستم فقير شد مثل هميشه دست تو دستِ بگير شد گفتم رضا و مثل ك
يا امام رضا(ع) گفتم رضا و كاسه ي دستم فقير شد مثل هميشه دست تو دستِ بگير شد گفتم رضا و مثل ك
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
يا امام رضا(ع) گفتم رضا و كاسه ي دستم فقير شد مثل هميشه دست تو دستِ بگير شد گفتم رضا و مثل ك

     يا امام رضا(ع)

گفتم رضا و كاسه ي دستم فقير شد

مثل هميشه دست تو دستِ بگير شد

گفتم رضا و مثل كبوتر دلم پريد

با زائران خسته ي تو هم مسير شد

با اشتياق قصد زيارت نمودم و

هر وقت آمدم حرمت زود سير شد

چيزي نمانده بود كه پَر در بياورم

وقتي كه آب و دانه نصيب حقير شد

رازي ست بين بندگي ما و زلف تو

بنده كسي ست كه بر سر زلفت اسير شد

آهو پَرش كه بر پَر ِ عطر شما گرفت

از آن به بعد صاحبِ مُشك و عبير شد

آري تويي همان كه به يك گوشه چشم تو

شير ِ درون پرده مُبَدَل به شير شد

آري تويي همان كه به ابن شبيب گفت

آري تويي همان كه سر ِ روضه پير شد

ايرانيان طوس كجا؟ كربلا كجا؟

جسم شما كفن ، تن ِ جدت حصير شد

آقا ز شعر مدح نه هنگام روضه ات

آقا ببخش شاعرتان ناگزير شد

 

ميخواستم امام رضايي كني مرا

با دست خويش كرب و بلايي كني مرا

 

گرچه زبان شاعرتان پير الكني ست

قافيه هاي چشم تو دنبال كردني ست

آقاي فضل ، فضل كن و از خودت بگو

لب باز كن كه خلقت غنچه شكفتني ست

از بس دخيل دامنتان گشت ديده ام

حس ميكنم دست من امروز دامني ست

سر ميبريم بر قدم نو رسيده ات

جانِ تو ، جانِ ما عوض چشم روشني ست

هركس به قدر وسع ِ خودش دعبل شماست

از بس جمال حضرت تو شعر گفتني ست

هرچند شاهِ كشور مايي ولي عزيز

كي در خيال هموطنان فمر دشمني ست

كاري بكن كه جلد تو و گنبدت شوم

اثبات كن كبوتر اينجا نرفتني ست

يك در ميان فرشته ميان صف غذا

آقا غذاي حضرتي ات بسكه خوردني ست

قول شفاعت تو شهادت به اين دهد

در خاطر تو زائر اين خانه ماندني ست

 

امشب به من گدا شدن دائمي بده

يك دست كُت وَ پيرُهن خادمي بده

 

يك عده اي كبوتر دور و برت شدند

بعضي غلام حلقه به گوش درت شدند

قيچي و شانه دست گرفتند عده اي

تا عده اي تصدق دور سرت شدند

يك عده دل به موج خَم ِ گيسويت زدند

يك عده دل سپرده پريشان ترت شدند

يك عده اي شهيد قدمگاهتان شدند

خونين شدند و لاله صفت پرپرت شدند

آنقدر عشق مادرتان گُر گرفت كه

يك عده خادم حرم ِ خواهرت شدند

يك عده بس كه با دل تو انس يافتند

تو خواستي كه گريه كن مادرت شوند

ايران قدم گذاشتنت شوق آفريد

يك مملكت به خاطر اين نوكرت شدند

 

تو پادشاه كشور و ما رعيت تواييم

ما خانوادتاً همه در خدمت تواييم

(سعيد توفيقي)


تعداد بازديد : 175
پنجشنبه 06 مهر 1391 ساعت: 8:34
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف