تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
بس کن حسین سربه سر نیزه ها مکن
بس کن حسین مادرمان را صدا مکن
بس کن حسین هستی من سایه ی سرم
بس کن حسین جان من و جان مادرم
ای کشته ی فتاده به هامون حسین من
ای صید دست و پا زده در خون حسین من
بس کن که این طائفه آبت نمی دهند
این ها همه کر اند جوابت نمی دهند
ای پاره پاره زیر لگد ها رفو شدی
در زیر چکمه های عدو زیر و رو شدی
رحمی نمی کنند به تن نیمه جان تو
دیدم زدند نیزه به سقف دهان تو
گفتم مرو راهی گودال میشوی
در زیر نعل تازه لگدمال میشوی
گفتم مرو سرت ز قفا می برند حسین
گرگان ز پاره های تنت می خورند حسین
گفتم مرو ز داغ تو قلبم شود کباب
گفتم مرو خانه ی عمرم شود خراب
دیگر پس از تو هم قدم غصه ها شدم
آری اسیر قافله ای بی حیا شدم
تعداد بازديد : 985
جمعه 24 شهریور 1391 ساعت: 11:18
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب