دور از چشم دشمنان … پنهان … می روم لا افارق عمی گرچه با افت و خیز تا میدان میروم … لا افارق عمی توی

دور از چشم دشمنان … پنهان … می روم لا افارق عمی گرچه با افت و خیز تا میدان میروم … لا افارق عمی توی

دور از چشم دشمنان … پنهان … می روم لا افارق عمی گرچه با افت و خیز تا میدان میروم … لا افارق عمی توی

دور از چشم دشمنان … پنهان … می روم لا افارق عمی گرچه با افت و خیز تا میدان میروم … لا افارق عمی توی

دور از چشم دشمنان … پنهان … می روم لا افارق عمی گرچه با افت و خیز تا میدان میروم … لا افارق عمی توی
دور از چشم دشمنان … پنهان … می روم لا افارق عمی گرچه با افت و خیز تا میدان میروم … لا افارق عمی توی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
دور از چشم دشمنان … پنهان … می روم لا افارق عمی گرچه با افت و خیز تا میدان میروم … لا افارق عمی توی

دور از چشم دشمنان … پنهان … می روم لا افارق عمی
گرچه با افت و خیز تا میدان میروم … لا افارق عمی

 

توی ان خیمه ها هوا کم بود ، نفسم تند می زند عمه
خیمه گشته برای من زندان می روم لا افارق عمی

 

اینقدر پشت من نکن گریه ، یا که دنبال من نیا عمه
بسته ام با عموی خود پیمان … می روم لا افارق عمی

 

یوسف من درون گودال است من به قصد شفا ز پیراهن
با فراز و نشیب تا کنعان می روم لا افارق عمی

 

یک نگاهی به سمت میدان کن در کنار حسین یک گرگ است
تیز کرده برای او دندان … می روم لا افارق عمی

 

زیر شمشیر و نیزه می ماند جسم قرآن ناطقم … ای وای
بدنش پاره پاره ی قرآن … می روم لا افارق عمی

 

تا که از پا زمین بیفتم من … تا که از تن سرم جدا گردد …
تا که از پوست ، دست ، آویزان … می روم لا افارق عمی
شاعر : مجتبی حاذق

 

 


تعداد بازديد : 151
شنبه 18 شهریور 1391 ساعت: 20:53
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف