محمدحسین شهریار غزل اخلاقی در بهاران سری از خاک برون آوردن خنده‌ای کردن و از باد خزان افسردن هم

محمدحسین شهریار غزل اخلاقی در بهاران سری از خاک برون آوردن خنده‌ای کردن و از باد خزان افسردن هم

محمدحسین شهریار غزل اخلاقی در بهاران سری از خاک برون آوردن خنده‌ای کردن و از باد خزان افسردن هم

محمدحسین شهریار غزل اخلاقی در بهاران سری از خاک برون آوردن خنده‌ای کردن و از باد خزان افسردن هم

محمدحسین شهریار غزل اخلاقی در بهاران سری از خاک برون آوردن خنده‌ای کردن و از باد خزان افسردن هم
محمدحسین شهریار غزل اخلاقی در بهاران سری از خاک برون آوردن خنده‌ای کردن و از باد خزان افسردن هم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
محمدحسین شهریار غزل اخلاقی در بهاران سری از خاک برون آوردن خنده‌ای کردن و از باد خزان افسردن هم

غزل اخلاقی

 

در بهاران سری از خاک برون آوردن

خنده‌ای کردن و از باد خزان افسردن

همه این است نصیبی که حیاتش نامی

پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن

مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور

کز پیش آفت پیری بود و پژمردن

فکر آن باش که تو جانی و تن مرکب تو

جان دریغست فدا کردن و تن پروردن

گو تن از عاج کن و پیرهن از مروارید

نه که خواهیش به صندوق لحد بسپردن

گر به مردی نشد از غم دلی آزاد کنی

هم به مردی که گناه است دلی آزردن

صبح دم باش که چون غنچه دلی بگشائی

شیوه‌ی تنگ غروبست گلو بفشردن

پیش پای همه افتاده کلید مقصود

چیست دانی دل افتاده به دست آوردن

بار ما شیشه‌ی تقوا و سفر دور و دراز

گر سلامت بتوان بار به منزل بردن

ای خوشا توبه و آویختن از خوبی‌ها

وز بدی های خود اظهار ندامت کردن

صفحه کز لوح ضمیر است و نم از چشمه‌ی چشم

می‌توان هر چه سیاهی به دمی بستردن

از دبستان جهان درس محبت آموز

امتحان است بترس از خطر واخوردن

شهریارا به نصیحت دل یاران دریاب

دست بشکسته مگر نیست وبال گردن


تعداد بازديد : 259
دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت: 7:19
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف