در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها گل می کنند در نفس او شمیم ها در دستهاش یاس و انار و کبوتر است وقت

در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها گل می کنند در نفس او شمیم ها در دستهاش یاس و انار و کبوتر است وقت

در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها گل می کنند در نفس او شمیم ها در دستهاش یاس و انار و کبوتر است وقت

در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها گل می کنند در نفس او شمیم ها در دستهاش یاس و انار و کبوتر است وقت

در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها گل می کنند در نفس او شمیم ها در دستهاش یاس و انار و کبوتر است وقت
در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها گل می کنند در نفس او شمیم ها در دستهاش یاس و انار و کبوتر است وقت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها گل می کنند در نفس او شمیم ها در دستهاش یاس و انار و کبوتر است وقت

در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها

گل می کنند در نفس او شمیم ها

در دستهاش یاس و انار و کبوتر است

وقتی که می رسند کنارش یتیم ها

بر شانه آسمان اجابت نشانده است

پر می زنند دور و برش "یاکریم "ها

غلطانده است آن شتر سرخ را به خون

تا بیش از این شکسته نگردد حریم ها

از کوچه ها و خاطره هایش گریز نیست

دارد به دل خون جگراز قدیم ها

شیرین تر از عسل به لب قاسمش رسید

وقتی که کشته شد به بلای عظیم! . . .ها!


تعداد بازديد : 418
جمعه 10 شهریور 1391 ساعت: 6:52
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط مجید آقاجانی در تاریخ 1394/05/19 و 1:42 دقیقه ارسال شده است

مجید آقاجانی

شعر از مجید آقاجانی با سپاس


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف