مانده ام توی کار این دنیا که چرا حرفهات بی اثر است ؟! توی این آسمان تنهایی چه کسی از شما غریب تر اس

مانده ام توی کار این دنیا که چرا حرفهات بی اثر است ؟! توی این آسمان تنهایی چه کسی از شما غریب تر اس

مانده ام توی کار این دنیا که چرا حرفهات بی اثر است ؟! توی این آسمان تنهایی چه کسی از شما غریب تر اس

مانده ام توی کار این دنیا که چرا حرفهات بی اثر است ؟! توی این آسمان تنهایی چه کسی از شما غریب تر اس

مانده ام توی کار این دنیا که چرا حرفهات بی اثر است ؟! توی این آسمان تنهایی چه کسی از شما غریب تر اس
مانده ام توی کار این دنیا که چرا حرفهات بی اثر است ؟! توی این آسمان تنهایی چه کسی از شما غریب تر اس
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مانده ام توی کار این دنیا که چرا حرفهات بی اثر است ؟! توی این آسمان تنهایی چه کسی از شما غریب تر اس

مانده ام توی کار این دنیا که چرا حرفهات بی اثر است ؟!

توی این آسمان تنهایی چه کسی از شما غریب تر است ؟!

 

مثل بابات حیدر کرار حرفهایت به گوش کوفه نرفت

ول کن این قوم بی وفا را چون گوش این مردم از قدیم ، کر است

 

لحظه ی رفتنت که یادت هست قول دادی که زود برگردی

خواهرت با دو چشم گریانش توی خیمه هنوز منتظر است

 

چه بلایی سر تو آوردند ؟! جسم پاکت به روی خاک افتاد

به گمانم که مادرت زهرا از همین اتفاق خون جگر است

 

توی گودال قتلگا حالا مادری می رسد سراسیمه

بین این های و هوی دشمن ها او به دنبال جسم یک پسر است

 

درد دل کن به روی نیزه کمی حرف هایت برام تسکین است

تو که از این دلم خبر داری ، از غم تو چقدر شعله ور است

شاعر : جواد پیشنماز


تعداد بازديد : 217
دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت: 12:59
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف