قلم به دفتر حق نقش شوکتت انداخت تمام جلوه ای از شرح آیتت انداخت نبود جاده و پایی قدم در آن بزنم خ

قلم به دفتر حق نقش شوکتت انداخت تمام جلوه ای از شرح آیتت انداخت نبود جاده و پایی قدم در آن بزنم خ

قلم به دفتر حق نقش شوکتت انداخت تمام جلوه ای از شرح آیتت انداخت نبود جاده و پایی قدم در آن بزنم خ

قلم به دفتر حق نقش شوکتت انداخت تمام جلوه ای از شرح آیتت انداخت نبود جاده و پایی قدم در آن بزنم خ

قلم به دفتر حق نقش شوکتت انداخت تمام جلوه ای از شرح آیتت انداخت نبود جاده و پایی قدم در آن بزنم خ
قلم به دفتر حق نقش شوکتت انداخت تمام جلوه ای از شرح آیتت انداخت نبود جاده و پایی قدم در آن بزنم خ
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
قلم به دفتر حق نقش شوکتت انداخت تمام جلوه ای از شرح آیتت انداخت نبود جاده و پایی قدم در آن بزنم خ

قلم به دفتر حق نقش شوکتت انداخت

تمام جلوه ای از شرح آیتت انداخت

نبود جاده و پایی قدم در آن بزنم

خدا دلم به مسیر محبتت انداخت

زمین نبود ولی صد هزار مرتبه شکر

مرا میان حریم ولایتت انداخت

در آن زمان که گدایی نبود و دست عطا

کرم،عنایت و احسان به عادتت انداخت

سخن نبود و زبانی نبود و فهمیدم

که عشق بین زبان ها حکایتت انداخت

دلیل بود و نبود جهان توان فهمید

نگاه مختصری گر به خلقتت انداخت

تو بیکرانه ترین بحر معرفت هستی

نمی توان نظری بر نهایتت انداخت

به رنج شانه زدی گیسوان زینب (س) را

چقدر دست شکسته به زحمتت انداخت

هزار آیه ی((تَبَّت یدا...))برآن گرگی

که جای پنجه ی خود را به صورتت انداخت

نسیم چشم ترم را غبار تا افشاند

مرا به یاد غریبیّ تربتت انداختت

شاعر: توحيد شالچيان ناظر


تعداد بازديد : 182
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 15:57
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف