حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 1337

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 1337

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 1337

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 1337

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 1337
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 1337
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
تاسوعا

اشعار شب تاسوعا – روضه حضرت عباس(ع)

مادرت آمده بالای سرم گریه کند

به پذیرایی چشمان ترم گریه کند

مادرم ام بنین کرببلا نیست ولی

شکر حق مادر تو هست برم گریه کند

بین بابایم و من وجه شباهت دیده

که غریبانه بر این فرق سرم گریه کند

خواهرم را تو بگو تا که دو چشمش گیرد

گر ببندد سر نیزه سر من ...گریه کند


تعداد بازديد : 209
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 18:16
نویسنده:
نظرات(0)
تاسوعا

اشعار شب تاسوعا – روضه حضرت عباس(ع) – نادر حسینی

اگر چه آب فقط لشگر عدو دارد

هوای دخترکی را ولی عمو دارد

دلش نیامد از این خیمه ها سفر بکند

که با سه ساله ی این خیمه سخت خو دارد

عمود خیمه ی من بعد رفتنم بکشید

وداع آخر سقا چقدر بو دارد

به شط رسید من از دور دست می بینم

نشسته است و با آب گفتگو دارد

که آب ساقی عطشان خیمه ها هستم

به غیر آب مگر ساقی آرزو دارد

همینکه مشک پر از آب شد خدا را شکر

از این به بعد خدا هم هوای او دارد

خلاصه اینکه به سمت حرم به راه افتاد

اگر چه نیم نگاهی به چار سو دارد

من از عبارت نخل و درخت می ترسم

ز پشت آن کسی انگار قصد او دارد

و دختری که به یک خیمه تکیه دارد هم

تمام حادثه را تلخ مو به مو دارد

زمین برای دو دستش به سجده افتاده

فرات نیز ز دستان او وضو دارد

لب سه شعبه به لبهای مشک آب رسید

هنوز جرعه ای از آب در سبو دارد

دهان که دست شود کار سخت خواهد شد

چرا که حرمله را نیز پیش رو دارد

رسید آخر و آبی به خیمه ها نرسید

به جای آب سر نیزه در گلو دارد

نادر حسینی


تعداد بازديد : 173
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 18:14
نویسنده:
نظرات(0)
عاشورا

اشعار عصر عاشورا – روضه حضرت زینب(س) – مطهره عباسیان

کم کم غروب واقعه از راه می رسید

یک زن میان دشت، سراسیمه می دوید

این خیمه ها نبود که آتش گرفته بود

آتش میان سینه ی او شعله می کشید

راهی نمانده بود برایش به غیر صبر

باید دل از عزیز سفر کرده می برید

مردی که رفت و از سر نی حسّ بودنش

قطره به قطره سرخ و غریبانه می چکید

آن مرد رفت و واقعه را دست زن سپرد

باید حماسه پشت حماسه می آفرید


تعداد بازديد : 185
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 18:04
نویسنده:
نظرات(0)
دو طفلان حضرت زینب س

در مدح پسران حضرت زینب(س)

دو سوارند چنان شیر ژیان یال به یال

دو عقابی که گشودند به میدان پر و بال

چشم ها زهر در آن، تیغ دو ابرو برّان

صف مژگان چه سپاهی است به هنگام قتال

آن یکی گفت که من فارس حیدر نصبم

دیگری گفت منم وارث جعفر به جدال

پیر لبخند زنان کرد نظر بر ساقی

ز تماشای دو سرمست تمنای وصال

تیغ تکبیر کشیدند یکایک به نبرد

در بدر و اُحد باز اذان داد بلال

وقت تکثیر مه هاشمیان در آفاق

آسمان دید به رخسار دو مه چهار هلال

آفرین بر شرف شیر زن کرب و بلا

شیر خود را به دو شیرش به کجا کرد حلال

حودجی آمده از عرش به دامان زمین

بانوی آینه ها کرد نزول اجلال

محمل مادرشان از دو طرف شد روشن

کس ندیدست به دیدار دو مه استهلال


تعداد بازديد : 251
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 18:00
نویسنده:
نظرات(0)
دو طفلان حضرت زینب س

طفلان زینب(س)

تن من را به هوای تو شدن ریخته اند

علی و فاطمه در این دو بدن ریخته اند

جلوه واحده را بین دو تن ریخته اند

این حسینی است که در غالب من ریخته اند

ما دو تا آینه رو به روی یکدگریم

محو خویشیم اگر محو روی یکدگریم

ای به قربان تو و پیکر تو پیکرها

ای به قربان موی خاکی تو معجرها

امر کن تا که بیفتند به پایت سرها

آه در گریه نبینند تو را خواهرها

از چه یا فاطمه یا فاطمه بر لب داری

مگر از یاد تو رفته است که زینب داری

حاضرم دست به گیسو بزنم- رد نکنی

خیمه را با مژه جارو بزنم- رد نکنی

حرف از سینه و پهلو بزنم- رد نکنی

شد که یک بار به تو رو بزنم- رد نکنی؟!

تن تو گر که بیفتد تن من می افتد

تو اگر جان بدهی گردن من می افتد

دلم آشفته و حیران شد و... حرفی نزدم

نوبت رفتن یاران شد و... حرفی نزدم

اکبرت راهی میدان شد و... حرفی نزدم

در حرم تشنه فراوان شد و... حرفی نزدم

بگذار این پسران نیز به دردی بخورند

این دو تا شیر جوان نیز به دردی بخورند

نذر خون جگرت باد، جگر داشتنم

سپر سینه ی تو "سینه سپر" داشتنم

خاك پای پسران تو پسر داشتنم

سر به زیرم مکن ای شاه به سر داشتنم

سر که زیر قدم یار نباشد سر نیست

خواهری که به فدایت نشود خواهر نیست

راضی ام این دو گلم پرپر تو برگردند

به حرم بر روی بال و پر تو برگردند

له شده مثل علی اکبر تو برگردند

دست خالی اگر از محضر تو برگردند...

دستمال پدرم را به سرم می بندم

وسط معرکه چادر، کمرم می بندم

تو گرفتاری و من از تو گرفتارترم

تو خریداری و من از تو خریدارترم

من که از نرگس چشمان تو بیمارترم

به خدا از همه غیر از تو جگردار ترم

امتحان کن که ببینی چه قدر حساسم

به خداوند قسم شیرتر از عباسم

بگذارم بروی، باز شود حنجر تو؟!

یا به دست لبه ای کند بیفتد سر تو

جان انگشت تو افتد پی انگشتر تو

می شود جان خودت گفت به من خواهر تو؟

طاقتم نیست ببینم جگرت می ریزد

ذره ذره به روی نیزه سرت می ریزد


تعداد بازديد : 215
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 18:00
نویسنده:
نظرات(0)
دو طفلان حضرت زینب س

در مدح پسران حضرت زینب(س)

دو سوارند چنان شیر ژیان یال به یال

دو عقابی که گشودند به میدان پر و بال

چشم ها زهر در آن، تیغ دو ابرو برّان

صف مژگان چه سپاهی است به هنگام قتال

آن یکی گفت که من فارس حیدر نصبم

دیگری گفت منم وارث جعفر به جدال

پیر لبخند زنان کرد نظر بر ساقی

ز تماشای دو سرمست تمنای وصال

تیغ تکبیر کشیدند یکایک به نبرد

در بدر و اُحد باز اذان داد بلال

وقت تکثیر مه هاشمیان در آفاق

آسمان دید به رخسار دو مه چهار هلال

آفرین بر شرف شیر زن کرب و بلا

شیر خود را به دو شیرش به کجا کرد حلال

حودجی آمده از عرش به دامان زمین

بانوی آینه ها کرد نزول اجلال

محمل مادرشان از دو طرف شد روشن

کس ندیدست به دیدار دو مه استهلال


تعداد بازديد : 240
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 17:59
نویسنده:
نظرات(0)
دو طفلان حضرت زینب س

طفلان زینب(س)


تا صوت قرآن از لب آن ها می آید

كفر تمام نیزه ها بالا می آید

دجال های كوفه در فكر فرارند

دارد سپاه زینب كبری می آید

سد سپاه كفر را در هم شكستند

تكبیرهای حضرت سقا می آید

انگار كه زخم فدك سر باز كرده

از هر طرف فریاد یا زهرا می آید

خون علی گویان عالم را بریزید

ای دشنه ها، تازه ترین فتوا می آید

آداب جنگ كربلا مثل مدینه است

چون ضربه هاشان سمت پهلوها می آید

ای نیزه داران، نیزه هاتان را مكوبید

روز مبادا،عصر عاشورا می آید

خون گلوشان خاك را بی آبرو كرد

آسیمه سر با طشت خود یحیی می آید

ای تیغ های كند،با تقسیم سرها

چیزی از آنها گیرتان آیا می آید!؟

این اولین باریست كه از پشت خیمه

دارد صدای گریه ی آقا می آید

زینب بیا از خیمه ها بیرون، كه تنها

با دیدن تو حال آقا جا می آید


تعداد بازديد : 239
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 17:59
نویسنده:
نظرات(0)
دو طفلان حضرت زینب س

طفلان حضرت زینب(س)

بالی گشوده است و چنان پیش می رود

کز حد کودکانه خود بیش می رود

اصلاً عجیب نیست که غوغا به پا کند

آری حلال زاده به داییش می رود

موج حماسه است که در قلب دشمنش

با هر قدم تلاطم تشویش می رود

مادر دلش گرفته از این خاک کوفه وار

از بس که او شبیه علی پیش می رود

لبخند بر لبش، تن او غرق خون شده

امضا شده است برگ رهاییش ...می رود


تعداد بازديد : 269
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 17:59
نویسنده:
نظرات(0)
دو طفلان حضرت زینب س

طفلان زینب(س)

رسیده نوبتمان، باید امتحان بدهیم

خدا كند بگذارد خودی نشان بدهیم

رسیده وقت نماز رشادت و مردی

نمی شود كه من و تو فقط اذان بدهیم

اگر كه داد دوباره جواب سر بالا

بگو چگونه جوابی به این و آن بدهیم؟

بیا كه عهد ببندیم و قول مردانه

به هم دهیم كه قبل از حسین، جان بدهیم

به حاجت دل خود می رسیم اگر او را

قسم به پهلوی بانوی قد كمان بدهیم

بخند و قصه نخور، چون به قلبم افتاده

اجازه می دهد آخر خودی نشان بدهیم


تعداد بازديد : 357
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 17:58
نویسنده:
نظرات(0)
دو طفلان حضرت زینب س

طفلان زینب(س)

اینان کم از دو لاله احمر که نیستند

از یاوران خوب تو کمتر که نیستند

هر چند نور چشم من اما عزیز تر....

....از حنجر بریده اصغر که نیستند

هر چند سرو قامت آنها قیامت است

هرگز به دل ربایی اکبر که نیستند

گیرم شهید گشته، فدای تو می شوند

در کربلا سیاهی لشگر که نیستند

با آنچه مادر از سفر شام گفته بود

در پیج و تاب و حادثه، بهتر که نسیتند


تعداد بازديد : 273
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 17:57
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین ع

امام حسین(ع)-مناجاتی

«خال تو را به گوشه ی لب هر که دید گفت

گویی بلال بر سر کوثر نشسته است»

ابروی چون کمند تو راه فرار را

بر عاکفان گوشه ی چشم تو بسته است

حال مرا به سختی و اندوه هر که دید

گفتا مگر ز درگه ارباب رسته است

تا قلب من به طوف جمالت نیامده

زانوی غم بغل گرفته و محزون و خسته است

از مدعی عشق شما این سوال هست

از چه به دست غیر شما چشم بسته است

از دوری و فراق شما قرن های قرن

زمزم ز غم به گریه و زاری نشسته است


تعداد بازديد : 284
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 17:56
نویسنده:
نظرات(0)
ورود به کربلا

ورود به کربلا

وقتی نسیم می وزد، این بوی سیب چیست؟

این سرزمین تیره و گرم و غریب چیست؟

بی اختیار باز دلم شور می زند

با من بگو گواه دل بی شکیب چیست؟

شاید رباب بشنود آرام تر بگو

آن تیرهای چله نشین مهیب چیست؟

حالا که تیغ خنجرشان برق می زند

فهمیده ام که معنی شیب الخضیب چیست

مادر مرا سپرده به تو جانِ مادرم

آوارگی و یا که اسارت نصیب چیست؟


تعداد بازديد : 217
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:31
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رقیه س

حضرت رقیه(س)-شهادت

به‌ گیسوان‌ پریشان‌ نظاره‌ جایز نیست‌

نظر به‌ پیرهن‌ پاره‌ پاره‌ جایز نیست‌

نگاه‌ دختر شامی‌ نگاه‌ تردید است

‌ برای‌ دوست‌ شدن‌ استخاره‌ جایز نیست‌

به‌ جان‌ خسته‌ سزاوار نیست‌ خنده‌ زدن‌

به‌ جسم‌ سوخته‌ حتی‌ اشاره‌ جایز نیست‌

ز خارْ پای‌ غریبی‌ چو بوسه‌ باران‌ بود

دواندنش‌ به‌ بیابان‌ دوباره‌ جایز نیست‌

هنوز دامن‌ آتش‌ گرفته‌ می‌سوزد

به‌ جان‌ سوخته‌ دامن‌ شراره‌ جایز نیست‌

به‌ سوی‌ قافله ی‌ بانوان‌ معصومه

نگاه‌ خیره‌ سر چشم‌ پاره‌ جایز نیست‌

برای‌ بردن‌ سوغات‌ نزدِ دخترِ خویش‌

ز گوشِ‌ پاره ی‌ من‌ گوشواره‌ جایز نیست‌

به‌ قصد سیلی‌ و ترساندن‌ و زدن‌ دل‌ شب‌

به‌ نعره‌ در پی‌ دختر سواره‌ جایز نیست‌


تعداد بازديد : 203
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:27
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رقیه س

حضرت رقیه(س)-شهادت

بین عشّاق جهان تا کی سفر باشد؟ بس است

تا به کی لیلا ز مجنون بی خبر باشد؟ بس است

جان لب هایی که بستی پلک هایت را مبند

سهم من از تو نگاهی هم اگر باشد بس است

نه غذا نه آب نه معجر نه مو نه پا نه کفش

گوشواره هم نمی خواهم پدر، باشد بس است

عمّه امری نیست؟ دارم رفع زحمت می کنم

بودنم تا کی برایت دردسر باشد؟ بس است

دیر شد برخیز گفتم که به عمّه گفته ام

یک نفر از رفتن من با خبر باشد بس است


تعداد بازديد : 212
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:23
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رقیه س

حضرت رقیه(س)-سفارشات پدر

بخوان برای پدر ای رقیه، قرآنی

كه ساده بگذرد این لحظه های طولانی

رقیه جان، به خدا اصغر از تو تشنه تر است

تو حال و روز علی را كه خوب می دانی

ز من مخواه كنم التماسِ این لشگر

برای جرعۀ آبی و لقمۀ نانی

به جز خدا به كسی هرگز التماس نكن

كه این جدا بود از شیوۀ مسلمانی

فقط به یاری پروردگار دل خوش كن

كه دل خوشی به كسی جز خداست، شیطانی

و حاجت همه دست خداست و تنها

خودش ز بندۀ خود می كند نگهبانی

تو در مسیر بهشتی كمی تحمل كن

كه صبر اگر نكنی در مسیر می مانی

اگر خدای نكرده كمی كتك خوردی

بگو كه بر سر قول و قرار می مانی

دعا، دعا، نشود دخترم فراموشت

زمان هول و هراس و دم پریشانی

سفارشات پدر را به خاطرت بسپار

كه ساده بگذرد این لحظه های طولانی


تعداد بازديد : 281
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:22
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین ع

امام حسین(ع)-مناجاتی-یاران کربلا


تا خیمه‌ی تقرّب تو پر کشیده ایم

تو نور محض و ما ز تبار سپیده ایم

آقا اگر «مَصارِعُ عُشّاق» کربلاست

در عاشقی به منزل آخر رسیده ایم

با عطر سیب پیرهنت مست می شویم

شیدائی قبیله‌ی عشق و عقیده ایم

دل بر شکوه جنت الاعلی نبسته ایم

وقتی بهشت را به نگاه تو دیده ایم

در بذل جان به راه تو مشتاق تر ز هم

عشق تو را به قیمت جان ها خریده ایم

لب تشنه ایم و در صف پیکار می‌رویم

وقتی که چشمه چشمه حقیقت چشیده ایم

کی دست می‌کشیم از این طوف عاشقی؟

با آنکه صد جراحت شمشیر دیده ایم

جان می‌دهیم و یک سر مویت نمی‌دهیم

در کربلا حماسه‌ی عشق آفریده ایم

هفتاد و دو صحیفه‌ی با خون نوشته ایم

هفتاد و دو کتیبه‌ی در خون تپیده ایم

در جسم ما هنوز تب جانفشانی است

«هَل مِن مُعِین» بی کسی ات را شنیده ایم

خورشید نیزه ها شدی و در هوای تو

بر روی نیزه مثل ستاره دمیده ایم


تعداد بازديد : 183
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:19
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رقیه س

امام حسین(ع)- مناجاتی

با لبت رنگ عقیق یمن از یادم رفت

هم چنان که جگر خویشتن از یادم رفت

من اویسم بگذارید که اطراق کنم

بوی شهر تو که آمد قرن از یادم رفت

جذبه ی عشق بر آن است مرا ذوب کند

صحبت نام تو شد نام من از یادم رفت

قصد "رب ارنی" گفتن من دیدن توست

تا نگاهم به تو افتاد "لن" از یادم رفت

مرغ باغ ملکوتم به حرم آمده ام

بر روی گنبد زردت چمن از یادم رفت

مثل فطرس نکنم پشت به گهواره ی تو

بال من خوب که شد پر زدن از یادم رفت

"ندهد فرصت گفت ،به محتاج ،کریم"

بی سبب نیست کنارت سخن از یادم رفت

می رود دل به همان جا که تعلق دارد

صحبت کرب و بلا شد وطن از یادم رفت

همه ی بهت من این است چرا عریانی

نکند فکر کنی پیرهن از یادم رفت


تعداد بازديد : 301
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:19
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت رقیه س

حضرت رقیه(س)-شهادت


به زحمت تكیه بر دیوار می‌كرد

گهی این جمله را تكرار می‌كرد

الاهی صورتش آتش بگیرد !

كه با سیلی مرا بیدار می‌كرد

×××

چه داغی بر جگر بگذاشتی زجـر

عجب دست زمختی داشتی زجـر

كه هر كس دید گلبرگ رخم را

به طعنه گفت كه گل كاشتی زجـر

×××

چو زینب پیكرش را آب می ریخت

ستاره بر تن مهتاب می ریخت

همه دیدند چون زهرای اطهر

ز هر جای تنش خوناب می ریخت

×××

نه تنها پیكرش بی تاب بوده

كه گل زخم تنش خوناب بوده

چه كاری كرد سیلی با دو چشمش؟

كه گوئی چند روزی خواب بوده

×××

تمام پیكرش از درد می‌سوخت

لبش از آه آهِ سرد می‌سوخت

اگر چه شمع سـرخ نیمه جان بود

ندانم از چه رنگ زرد می‌سوخت

×××

تمام درد بر جانم نشسته

رد خون روی دستانم نشسته

تو خوردی خیزران و، من ندانم

چرا زخمش به دندانم نشسته


تعداد بازديد : 213
یکشنبه 06 آذر 1390 ساعت: 17:18
نویسنده:
نظرات(0)
محرم

ورود به محرم


موسم روییدن سرها به روی نیزه هاست

آن چه می ریزد به روی خاک ها خون خداست

فصل ضرب تازیان با خیزران روی لبان

فصل پنهان کردن خورشید در طشت طلاست

فصل نیلی گشتن صورت ز ضرب سیلی است

فصل پرپر گشتن گل ها به زیر دست و پاست

نالهٔ طفلان هنوز از خیمه ها آید به گوش

بارالها ساقی عطشان ابافاضل کجاست

یارب اندر شهر کوران کُشته می گردد چراغ

آن چراغی که پیمبر گفت مصباح الهداست

آن حسینی که پیغمبر خواند کشتی نجات

در ستیز حق و باطل غرق گرداب بلاست

نوح اگر شد ناخدا دیگر ز طوفان ها چه غم

اسوه صبر و تحمل زینب اکنون ناخداست

تا ابد ورد لب مرغ سحر دانی که چیست؟

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلاست


تعداد بازديد : 185
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 18:41
نویسنده:
نظرات(0)
محرم

ورود به محرم

قُل قُل دیگ قیمه ی نذری

غلغله پشت این در چوبی

آه ای قلب کوچکم تو چرا

باز هم سر به سینه می کوبی؟

دسته ها، دسته دسته می آیند

طبل های عزا بلند شده

ظهر نزدیک می شود کم کم

باز بوی غذا بلند شده

چشم من دسته دسته می گردد

شاید او بین دسته ها باشد

شاید او بین نوحه خوان ها یا

بین این دلشکسته ها باشد

یک نفر بین دسته های عزا

مثل او سخت اشک می ریزد

یک نفر قرن ها کنار فرات

اشک حسرت به مشک می ریزد

کوچه احوال دیگری دارد

علم و سنج و نخل و طبل و کتل

نوحه خوان قدیمی مسجد

کربلا را می آورد به محل

کاش می شد به کربلا بروم

برگی از زخم کهنه بردارم

بیتی از زخم کهنه بنویسم

تربتی با اجازه بردارم



مانده ام پشت این در چوبی

خانه ام از نگاه او دور است

آسمان را گرفته غربت عشق

ماه در غیبتش چه کم نور است

دیگ نذری به جوش آمده است

نذر هر ساله ام سلامت اوست

آرزویم نماز عاشورا

ظهر موعود، با امامت اوست


تعداد بازديد : 217
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 18:41
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1347
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف