|
مانده در درد و رنج، درمانده
با دلي پرگناه آمده ام
اين منم، بندهاي خطاکارم
خسته و روسياه آمده ام
٭٭
اين منم آن که بعد مدتها
عقل او يادي از جنون کرده
عاشقي بد که با گناهانش
قلب معشوق را چه خون کرده
٭٭
داد و فرياد ميزنم اين جا
تا که شايد توجهت را جلب ...
بس که کردم گناه آخرسر
اندک اندک شدم قسي القلب
٭٭
سفره گسترده و براي من
لقمه اي از کرم نميآيد
اشک من توي چشم زنداني است
در دعا گريهام نميآيد
٭٭
سائلان را ز خانه رد کردن
تو خودت گفته اي که ننگين است
دست ما سوي تو دراز شده
ما گداييم، شغلمان اين است
٭٭
از بزرگي تو بزرگ شدم
بس که جوشن کبير را خواندم
بعد از آن هم الهي العفو و..
بعد از آن هم مجير را خواندم
٭٭
هرچه کردي گناه بود اي دل!
گاه با نيت ثواب اما...
آبرويم چو آب از کف رفت
خانه ات... خانه ات خراب اما...
٭٭
من کبوتر... سپيد... زاده شدم
که مرا غرق در سياهي کرد
مهربان! با تمام اين اوصاف
با من خسته دل چه خواهي کرد؟
پیمان طالبی
تعداد بازديد : 210
چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 10:36
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)