مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند

مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند

مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند

مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند

مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند

مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند

مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند

 

وصله‌های لباس و پاپوش‌اش، و یتیمان مست آغوش‌اش

راز آن كیسه‌های بر دوش‌اش، در شب تار را نفهمیدند

 

مردمِ دل‌بریده از بعثت، كه فقط فكر آب و نان بودند

مثل اشراف عهد دقیانوس، قصه غار را نفهمیدند

 

با تبر باغ را درو كردند، حالی از باغبان نپرسیدند

خم به ابروی‌شان نیاوردند، در و دیوار را نفهمیدند

 

نیمه‌شب بود و سایه‌ها آرام، كوچه را خیس اشك می‌كردند

گفت مولا كه زود برگردیم، تا غم یار را نفهمیدند

 

لات‌هایی كه عبدود بودند، ابتدا با هبل بلی گفتند

بعد از آن هم كه یاعلی گفتند، «أین عمّار» را نفهمیدند

 

آخر قصه‌اش بهاری بود، سوره انفطار جاری بود

عالمان قرائت و تفسیر، شوق دیدار را نفهمیدند

 

كودكانی كه باخبر بودند، از همه روزه‌دارتر بودند

بس كه لب‌تشنه سحر بودند، وقت افطار را نفهمیدند...

 

احمد علوی


تعداد بازديد : 113
سه شنبه 17 مرداد 1391 ساعت: 10:56
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف