يا نور الله دست افشاني كند سرو ِ سر ِ هر كوچه اي جشن ها بر پا شده است بر معبر هر كوچه اي

يا نور الله دست افشاني كند سرو ِ سر ِ هر كوچه اي جشن ها بر پا شده است بر معبر هر كوچه اي

يا نور الله دست افشاني كند سرو ِ سر ِ هر كوچه اي جشن ها بر پا شده است بر معبر هر كوچه اي

يا نور الله دست افشاني كند سرو ِ سر ِ هر كوچه اي جشن ها بر پا شده است بر معبر هر كوچه اي

يا نور الله دست افشاني كند سرو ِ سر ِ هر كوچه اي جشن ها بر پا شده است بر معبر هر كوچه اي
يا نور الله دست افشاني كند سرو ِ سر ِ هر كوچه اي جشن ها بر پا شده است بر معبر هر كوچه اي
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
يا نور الله دست افشاني كند سرو ِ سر ِ هر كوچه اي جشن ها بر پا شده است بر معبر هر كوچه اي

         يا نور الله

دست افشاني كند سرو ِ سر ِ هر كوچه اي

جشن ها بر پا شده است بر معبر هر كوچه اي

 

اين هزار و چندمين روز عبادت ميشود

اين هزار و چندمين جشن ولادت ميشود

 

ميسپارم نامه ات را دست اين فريادها

هركجا هستي مبارك باشد اين ميلادها

 

طاق نصرت ها نواي العجل سر داده اند

در شبِ مهتاب،دل در راهِ دلبر داده اند

 

ريسه هاي رنگيِ در باد سرگردان شده

رنگ رنگش بي قرار ديدن جانان شده

 

شربت و شيريني و نقل و گلاب آورده اند

راه بگشاييد جشن آفتاب آورده اند

 

اي محل رفت و آمدهاي خوشحال ملك

فرش سبز خيمه ي تو از پر و بال ملك

 

كيستي اي جلوه ي زيبايي هفت آسمان

اي كه يك گوشه نگاهت خالق رنگين كمان

 

قبله پشت تو نشسته تو امام قبله اي

بهتر از اين را بگويم تو تمام قبله اي

 

اشتياقت در نگاه همچو درياي من است

شاهد اين بي قراري جمكران هاي من است

 

چلّه ي عهدي كه خواندم چند سالي ميشود

آبگير ِ چشم هايم كِي زلالي ميشود؟

 

ندبه ي حالي به حالي دلم را ديده اي

اشك هاي نرگس دريايي ام را چيده اي

 

ديده اي هر عصر جمعه باز دلگير توام

يا به قولِ كافي مرحوم من پير توام

 

شرم دارم پيش تو اما و شايد گفته ام

گاه گاهي شايد اين جمعه بيايد گفته ام

 

يابن طاها يابن ياسين يابن زهرا يابن نور

تكيه بر ديوار كعبه سر بده بانگ ظهور

 

ذوالفقارت را بتابان و انالحق را بخوان

در رجزهايت دوباره شير خندق را بخوان

 

سر بده بانگ علي را در تمام عالمين

تكيه بر كعبه بزن با يا لثارات الحسين

 

بعد از آن دنيا سراسر نور و زيبايي بُوَد

در ركابت كربلا رفتن تماشايي بُوَد

 

كربلا گفتم مفاتيح دلِ من باز شد

افضل الاعمال روز عيدتان آغاز شد

 

كربلا گفتم دلم با ناحيه پرواز كرد

مرغ روح خسته ام با نامتان پر باز كرد

 

گفته اي هرجا كه ياد ساقي لشگر شود

ديده ات از غُصه ي سقاي لشگر تر شود

 

ياد چشمان پُر از شور اقاي ميكنم

تا به دست آرم دلت را ياد ساقي ميكنم

 

اين شنيدم كه همين بي دست بودن مشكل است

از بلندي تا زمين بي دست بودن مشكل است

 

تير را در بين زانو ميفشرد و ميفشرد

هِي سرش را سمت بالا سمت آقا ميسپرد

 

دشت سرشار عبور جلوه هاي ياس شد

عطر زهرا در مشام خيمه ها احساس شد

 

تا سرش بر دامن بانوي آئينه نشست

بغض چندين ساله ي لبهاي دريايي شكست

 

يا اخا گفت و سبك شد جان سرگردان او

مانده تا صبح قيامت ديده ها حيران او

(علي اشتري)


تعداد بازديد : 107
یکشنبه 18 تیر 1391 ساعت: 21:11
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف