تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
آن زمانى كه خدا خلقت دنيا مى كرد
فاطمه بود در آنجا و تماشا مى كرد
با وجود اينكه نبى بود و على بود و خداى
خلقت كوى و مكان، خاطر زهرا مى كرد
ماجراى فدك و غصب خلافت آن روز
حق رقم كرد و بخون فاطمه امضا مى كرد
توبه آدم اگر گشت قبول، از او بود
چون تقاضاى وزارات حق اجرا مى كرد
كشتى از ورطه طوفان برهانيد كه نوح
نام او ورد زبان در دل دريا مى كرد
به خليل آتش اگر گشت گلستان آتش
شرم از روى گل عصمت كبرا مى كرد
بهر موسى بخدا گشت شكافنده نيل
آنكه با منطق خود معجز عيسى مى كرد
دخترى را كه پدر، ام ابيها ناميد
زير لب شكوه ز بى رحمى دنيا مى كرد
من ندانم چه بسر آمدش از ظلم عدو
كز خدا گاه دعا مرگ تمنا مى كرد
از فشار در و ديوار ندانم چه كشيد
رازها سينهاش از پرده هويدا مى كرد
پهلويش را بشكستند بناحق كه چرا
در بر ظلم طرفدارى مولا مى كرد
داغ محسن جگرش سوخت كه از ماتم او
ناله از سوز جگر لاله صحرا مى كرد
من ندانم كه چه رخ داد در آن كوچه كه او
رخ نهان از على عالى اعلى مى كرد
على از غم فاطمه افتاده گره دركارش
آنكه صدها گره از مشكل ما وا مى كرد
تعداد بازديد : 137
پنجشنبه 31 فروردین 1391 ساعت: 6:49
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
