يازهرا(س) بگذار تا که روضه بخوانم از آن غروب از آن غروب تلخ که شام عزا رسید یادم نمیرود

يازهرا(س) بگذار تا که روضه بخوانم از آن غروب از آن غروب تلخ که شام عزا رسید یادم نمیرود

يازهرا(س) بگذار تا که روضه بخوانم از آن غروب از آن غروب تلخ که شام عزا رسید یادم نمیرود

يازهرا(س) بگذار تا که روضه بخوانم از آن غروب از آن غروب تلخ که شام عزا رسید یادم نمیرود

يازهرا(س) بگذار تا که روضه بخوانم از آن غروب از آن غروب تلخ که شام عزا رسید یادم نمیرود
يازهرا(س) بگذار تا که روضه بخوانم از آن غروب از آن غروب تلخ که شام عزا رسید یادم نمیرود
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
يازهرا(س) بگذار تا که روضه بخوانم از آن غروب از آن غروب تلخ که شام عزا رسید یادم نمیرود

         يازهرا(س)

بگذار تا که روضه بخوانم از آن غروب

از آن غروب تلخ که شام عزا رسید


یادم نمیرود چه در آن کوچه ها گذشت

من غرق خنده حیف غمی جان فزا رسید


با مادرم که یاس تر از هر فرشته بود

رد میشدیم تا که به ما بی حیا رسید


دیوار سنگ و سطح زمین سنگ و کوچه سنگ

نامرد سنگ و با دل سنگش به ما رسید


دست سیاه از سر من بی هوا گذشت

دستی به روی مادرمان بی هوا رسید


دیوار سنگ و سطح زمین سنگ و دست سنگ

از هر سه خورد از همه زخمی جدا رسید

(شاعرش را نميشناسم)
http://www.rezaghorbani7070.blogfa.com/

تعداد بازديد : 143
پنجشنبه 24 فروردین 1391 ساعت: 13:14
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف