حسرت گرفته باز حصار مدينه را غم تيره كرده است ديار مدينه را از غربت بقيع كه غمخانه على ست گلرنگ خون

حسرت گرفته باز حصار مدينه را غم تيره كرده است ديار مدينه را از غربت بقيع كه غمخانه على ست گلرنگ خون

حسرت گرفته باز حصار مدينه را غم تيره كرده است ديار مدينه را از غربت بقيع كه غمخانه على ست گلرنگ خون

حسرت گرفته باز حصار مدينه را غم تيره كرده است ديار مدينه را از غربت بقيع كه غمخانه على ست گلرنگ خون

حسرت گرفته باز حصار مدينه را غم تيره كرده است ديار مدينه را از غربت بقيع كه غمخانه على ست گلرنگ خون
حسرت گرفته باز حصار مدينه را غم تيره كرده است ديار مدينه را از غربت بقيع كه غمخانه على ست گلرنگ خون
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حسرت گرفته باز حصار مدينه را غم تيره كرده است ديار مدينه را از غربت بقيع كه غمخانه على ست گلرنگ خون
حسرت گرفته باز حصار مدينه را
غم تيره كرده است ديار مدينه را
از غربت بقيع كه غمخانه على ست
 گلرنگ خون زدند حصار مدينه را
آثار خون فاطمه و غربت على
 پر كرده است گوشه كنار مدينه را
در كوچه هاى شهر چو ماه على گرفت
 رنگى دگر نماند عذار مدينه را
زآن گل كه از جسارت مسمارِ در شكفت
 نقش خزان زدند بهار مدينه را
در خلوت بقيع به جز اشك مهدى اش
شمعى كجا بود شب تار مدينه را
من جان نثارِ مكتب اويم، مؤيّدم
 دارم ازو اميد جوار مدينه را



تعداد بازديد : 123
پنجشنبه 17 فروردین 1391 ساعت: 10:25
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف