تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
نه چون پروانه ام كز سوز غم بال و پرم سوزد
من آن شمعم كه از شب تا سحر پا تا سرم سوزد
همان بهتر نگردد هيچ كس نزديك اين بستر
كه دانم هر كسى آيد كنار بسترم، سوزد
گذارد دست خود بر سينه سوزان من زينب
ولى من بيم آن دارم كه دست دخترم سوزد
مگير اى رهبر مظلوم! زانو در بغل ديگر
كه اين ديدار طاقت سوز، جان و پيكرم سوزد
نه تنها چشم عين اللَّه، سراپاى على گريد
چو از من مى كند پنهان، به نوع ديگرم سوزد
چنان چيدند امّت نارسيده ميوه دل را
كه هرگه مى كنم يادش، ز غم برگ و برم سوزد
(على انسانى)تعداد بازديد : 191
پنجشنبه 25 اسفند 1390 ساعت: 9:35
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب