سکینه ام که در آن التهاب، آب شدم

سکینه ام که در آن التهاب، آب شدم

سکینه ام که در آن التهاب، آب شدم

سکینه ام که در آن التهاب، آب شدم

سکینه ام که در آن التهاب، آب شدم
سکینه ام که در آن التهاب، آب شدم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سکینه ام که در آن التهاب، آب شدم

سکینه ام که در آن التهاب، آب شدم
کنار عمه ام از اضطراب، آب شدم

ازین که با لب تشنه عمو رسید و گرفت
ز دست های خودم مشک آب، آب شدم

پدر میآمد و گفتم بگو کجاست عمو؟
من از سکوت پدر در جواب، آب شدم

عزیز جان مرا تا زدند لشکر شام
به قصد قربت و قصد ثواب آب شدم

من از شنیدن آن حرف های تند و بدِ
کسی که بست به دستم طناب آب شدم

پس از حسین و پس از کربلا شبیه رباب
من از نشستن در آفتاب، آب شدم

چقدر آه کشیدم به کوچه کوچه شام
از آستین به جای حجاب، آب شدم

ز روی نی که سر شیر خواره خورد زمین
منِ سکینه به جای رباب آب شدم

مرا ز طشت طلا دید چشم های پدر
که از ورود به بزم شراب آب شدم

نمی شود که بگویم چه شد به بزم یزید
از آن اشاره و آن انتخاب آب شدم

سید حجت بحرالعلومی


تعداد بازديد : 7
شنبه 01 مهر 1402 ساعت: 13:13
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف