|
مناجات با خدا
راه، دور و بار، سنگین و گناهم بیشمار
من که میدانم بدم دیگر تو بر رویم نیار
تا نیفتم تا نسوزم در شرار خشم تو
ابر رحمت بر سر این بندۀ عاصی ببار
باورم هرگز نمیآید به ذات اقدست
مهربانی چون تو عبدش را بسوزاند به نار
کی به رویش در ببندی کی رهایش میکنی
بندهای را که ندارد جز درت راه فرار؟
هم ز لطفت هم ز عفوت هم ز جرمم هم ز خویش
شرمسارم شرمسارم شرمسارم شرمسار
باورم هرگز نمیآید که مأیوسش کنی
بندهای را که بود بر رحمتت امیدوار
از تو در عمرم نکردم لحظهای قطع امید
گر چه دارم جرم در پروندۀ خود بیشمار
گرچه میدانم مرا میبخشی از لطف و کرم
میسزد تا باز، گریم از خجالت زار زار
پرده پوشی کردی از جرمم به دست رحمتت
گر چه میکردم گناه خویشتن را آشکار
چشم «میثم» همچنان باشد به عفو رحمتت
گر بری سوی بهشتش یا بسوزانی به نار
تعداد بازديد : 361
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:42
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)