گریه م نمیگیرد!بکا را دادم از دست یعنی کلید خیرها را دادم از دست تحسین یک عده مرا در عجب انداخت

گریه م نمیگیرد!بکا را دادم از دست یعنی کلید خیرها را دادم از دست تحسین یک عده مرا در عجب انداخت

گریه م نمیگیرد!بکا را دادم از دست یعنی کلید خیرها را دادم از دست تحسین یک عده مرا در عجب انداخت

گریه م نمیگیرد!بکا را دادم از دست یعنی کلید خیرها را دادم از دست تحسین یک عده مرا در عجب انداخت

گریه م نمیگیرد!بکا را دادم از دست یعنی کلید خیرها را دادم از دست تحسین یک عده مرا در عجب انداخت
گریه م نمیگیرد!بکا را دادم از دست یعنی کلید خیرها را دادم از دست تحسین یک عده مرا در عجب انداخت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گریه م نمیگیرد!بکا را دادم از دست یعنی کلید خیرها را دادم از دست تحسین یک عده مرا در عجب انداخت

 

گریه م نمیگیرد!بکا را دادم از دست

یعنی کلید خیرها را دادم از دست

 

تحسین یک عده مرا در عجب انداخت

رفتم پی مردم خدا را دادم از دست

 

چندیست که سجاده را بازش نکردم

چندیست که حال دعا را دادم از دست

 

مستی بعد از معصیت دارم!نه توبه

از بس گنه کردم حیا را دادم از دست

 

دیگر مناجات سحرهایم به هم خورد

آن لحظه های باصفا را دادم از دست

 

ناباب ها دور و بر من را گرفتند

بودن کنار اولیا را دادم از دست

 

تا میهمان حضرت عبدالعظیمم

اصلا که گفته کربلا را دادم از دست

 

با قد خم آقا ز میدان آمد و گفت

زینب!عموی خیمه ها را دادم از دست

 

با بچه ها رخت اسیری را بپوشید

دیگر علمدار شما را دادم از دست

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 97
شنبه 22 خرداد 1395 ساعت: 13:59
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف