نگذار پای غمت چشم دلم تر گردد نگذار کودکت از داغ تو مضطر گردد کس ندیده است گلی در وسط کوچه ی تنگ در

نگذار پای غمت چشم دلم تر گردد نگذار کودکت از داغ تو مضطر گردد کس ندیده است گلی در وسط کوچه ی تنگ در

نگذار پای غمت چشم دلم تر گردد نگذار کودکت از داغ تو مضطر گردد کس ندیده است گلی در وسط کوچه ی تنگ در

نگذار پای غمت چشم دلم تر گردد نگذار کودکت از داغ تو مضطر گردد کس ندیده است گلی در وسط کوچه ی تنگ در

نگذار پای غمت چشم دلم تر گردد نگذار کودکت از داغ تو مضطر گردد کس ندیده است گلی در وسط کوچه ی تنگ در
نگذار پای غمت چشم دلم تر گردد نگذار کودکت از داغ تو مضطر گردد کس ندیده است گلی در وسط کوچه ی تنگ در
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
نگذار پای غمت چشم دلم تر گردد نگذار کودکت از داغ تو مضطر گردد کس ندیده است گلی در وسط کوچه ی تنگ در

نگذار پای غمت چشم دلم تر گردد

نگذار کودکت از داغ تو مضطر گردد

کس ندیده است گلی در وسط کوچه ی تنگ

در هجوم خطر صاعقه پرپر گردد

من کمک میکنم از روی زمین برخیزی

نگرانم که به سوی تو عدو برگردد

هرچه کردم نگذارم که به رویت بزند

قد من حیف نشد با او برابر گردد

قبل از این پهلویت از ضربه ی در زخمی بود

آرزویم شده که حال تو بهتر گردد

دو قدم راه نرفته به زمین می افتی

باید این پیکر تو راهی بستر گردد

شاعر:محمد حسن بیات لو


تعداد بازديد : 113
شنبه 09 اسفند 1393 ساعت: 7:37
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف