اشعار شب تاسوعا – محسن حنیفی برای آینه بودن که انتخاب شدم چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم مرا هر آینه ذخرالحسین میخواندند دعای فاطمه بودم که

اشعار شب تاسوعا – محسن حنیفی برای آینه بودن که انتخاب شدم چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم مرا هر آینه ذخرالحسین میخواندند دعای فاطمه بودم که

اشعار شب تاسوعا – محسن حنیفی برای آینه بودن که انتخاب شدم چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم مرا هر آینه ذخرالحسین میخواندند دعای فاطمه بودم که

اشعار شب تاسوعا – محسن حنیفی برای آینه بودن که انتخاب شدم چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم مرا هر آینه ذخرالحسین میخواندند دعای فاطمه بودم که

اشعار شب تاسوعا – محسن حنیفی برای آینه بودن که انتخاب شدم چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم مرا هر آینه ذخرالحسین میخواندند دعای فاطمه بودم که
اشعار شب تاسوعا – محسن حنیفی برای آینه بودن که انتخاب شدم چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم مرا هر آینه ذخرالحسین میخواندند دعای فاطمه بودم که
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار شب تاسوعا – محسن حنیفی برای آینه بودن که انتخاب شدم چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم مرا هر آینه ذخرالحسین میخواندند دعای فاطمه بودم که

اشعار شب تاسوعا – محسن حنیفی

برای آینه بودن که انتخاب شدم

چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم

 

مرا هر آینه ذخرالحسین میخواندند

دعای فاطمه بودم که مستجاب شدم

 

امان که مشک تهی آب روی من را ریخت

من از خجالت لبهای تشنه آب شدم

 

ابوتراب شدم تا به خاک افتادم

اسیر کینه ی قوم بنی شراب شدم

 

چقدر نیزه تشنه به جان من افتاد

که جرعه جرعه پر از زخم بی حساب شدم

 

بجای دست بریده دو بال سهمم شد

پناه روسری و خیمه و حجاب شدم

 

دلم شکسته سرم را به حرمله دادند

که مزد ذبح علی کودک رباب شدم

 

امان ز شمر و امان نامه...حال هم که سرت...

خجل ز نسبت خود با بنی کلاب شدم...

محسن حنیفی


تعداد بازديد : 177
یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت: 11:21
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف