بدون درک حضورت گذشته دوران ها عوض شده چقدر نوع فکر انسان ها و بعد از این همه مدت ببین که از صفین هنوز مانده به نیزه گلوی قرآن ها چقدر فاصله

بدون درک حضورت گذشته دوران ها عوض شده چقدر نوع فکر انسان ها و بعد از این همه مدت ببین که از صفین هنوز مانده به نیزه گلوی قرآن ها چقدر فاصله

بدون درک حضورت گذشته دوران ها عوض شده چقدر نوع فکر انسان ها و بعد از این همه مدت ببین که از صفین هنوز مانده به نیزه گلوی قرآن ها چقدر فاصله

بدون درک حضورت گذشته دوران ها عوض شده چقدر نوع فکر انسان ها و بعد از این همه مدت ببین که از صفین هنوز مانده به نیزه گلوی قرآن ها چقدر فاصله

بدون درک حضورت گذشته دوران ها عوض شده چقدر نوع فکر انسان ها و بعد از این همه مدت ببین که از صفین هنوز مانده به نیزه گلوی قرآن ها چقدر فاصله
بدون درک حضورت گذشته دوران ها عوض شده چقدر نوع فکر انسان ها و بعد از این همه مدت ببین که از صفین هنوز مانده به نیزه گلوی قرآن ها چقدر فاصله
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بدون درک حضورت گذشته دوران ها عوض شده چقدر نوع فکر انسان ها و بعد از این همه مدت ببین که از صفین هنوز مانده به نیزه گلوی قرآن ها چقدر فاصله

بدون درک حضورت گذشته دوران ها

عوض شده چقدر نوع فکر انسان ها

و بعد از این همه مدت ببین که از صفین

هنوز مانده به نیزه گلوی قرآن ها

 

چقدر فاصله داریم از شما آقا

و خسته ایم از این جمله ی بیا آقا

خودت ببین  که در این روزگار صد چهره

چقدر دور شدیم از تو و خدا آقا

 

چگونه می شود از روزگار راحت شد

از این شکسته دل بی قرار راحت شد

از این همه گله از فاصله از این دوری

و جمعه جمعه از این انتظار راحت شد

 

به اشک و ناله همیشه اسیر تقدیرم

از این جوانی از دست رفته دلگیرم

به قدر یک سر سوزن توان ندارم من

عذاب می کشم و پیرم و زمین گیرم

 

همیشه در به دری و همیشه حیرانی

همیشه سینه ی تنگ و دو چشم بارانی

اگر چه نیست مرا آبرو ولی توبه

دو باره ماه ضیافت دوباره مهمانی

 

شاعر : مسعود اکثیری


تعداد بازديد : 105
جمعه 30 خرداد 1393 ساعت: 20:38
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف