آسمان سوخت و از پا افتاد زیر بار جگر داغ شما و دل سخت زمین برده چهار گل ماتم زده از باغ شما ** کرم و لطف خدا می ریزد از سر و روی در خانه تان ش

آسمان سوخت و از پا افتاد زیر بار جگر داغ شما و دل سخت زمین برده چهار گل ماتم زده از باغ شما ** کرم و لطف خدا می ریزد از سر و روی در خانه تان ش

آسمان سوخت و از پا افتاد زیر بار جگر داغ شما و دل سخت زمین برده چهار گل ماتم زده از باغ شما ** کرم و لطف خدا می ریزد از سر و روی در خانه تان ش

آسمان سوخت و از پا افتاد زیر بار جگر داغ شما و دل سخت زمین برده چهار گل ماتم زده از باغ شما ** کرم و لطف خدا می ریزد از سر و روی در خانه تان ش

آسمان سوخت و از پا افتاد زیر بار جگر داغ شما و دل سخت زمین برده چهار گل ماتم زده از باغ شما ** کرم و لطف خدا می ریزد از سر و روی در خانه تان ش
آسمان سوخت و از پا افتاد زیر بار جگر داغ شما و دل سخت زمین برده چهار گل ماتم زده از باغ شما ** کرم و لطف خدا می ریزد از سر و روی در خانه تان ش
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آسمان سوخت و از پا افتاد زیر بار جگر داغ شما و دل سخت زمین برده چهار گل ماتم زده از باغ شما ** کرم و لطف خدا می ریزد از سر و روی در خانه تان ش

 آسمان سوخت و از پا افتاد

زیر بار جگر داغ شما

و دل سخت زمین برده چهار

گل ماتم زده از باغ شما

 **

کرم و لطف خدا می ریزد

از سر و روی در خانه تان

شمع تان پای علی می سوزد

و ملائک همه پروانه ی تان

 **

روزها می گذرد می آیی

دیده را با غم دل خیس کنی

مادرانه وسط خاک بقیع

روضه ی علقمه تأسیس کنی

 **

خیمه ی اشک زلالت جاری ست

می شود چند دهه یا سالی

جگر گریه ی من درد گرفت

پاشو از پای مزار خالی

 **

موج برداشته چشمان تو از

آینه های ترک خورده ی غم

هیجده داغ دلت را بانو

کرده تصویر شکسته، مبهم

 **

خوب شد چشم شما درک نکرد

تیر را بر سر مشک عباس

دست جا مانده و پلکی مجروح

سرخی حسرت اشک عباس

 **

خوب شد چشم شما درک نکرد

که عمود آمد و وضعیت بد

و امامی که ز لبهاش چکید

بوسه بر قامت یک قطعه جسد

 **

خوب شد چشم شما درک نکرد

سر دریا لب نی زار نشست

پسر فاطمه غارت شد و بعد

سینه ی احمد مختار شکست

 **

خوب شد چشم شما درک نکرد

خواهری روضه ی گودال گرفت

جگر بی کفنش از سر نی

تا درِ عرش خدا بال گرفت

 **

خوب شد چشم شما درک نکرد

خیمه گاهی که اسیری می رفت

دستها طعمه ی زنجیر و یکی

طفل معصوم به پیری می رفت

 **

خوب شد چشم شما... اما باز

غصه ی این همه مهتابت کرد

پیش عباس و برادرهایش

بیشتر داغ حسین آبت کرد

 

 روح الله عیوضی


تعداد بازديد : 53
شنبه 23 فروردین 1393 ساعت: 20:41
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف