دوباره رفت زمستان ولی بهار نیامد جهان کهنه ی ما با شما کنار نیامد زمین به گیسوی خود گل زد و کنار خیابان نشست و وعده ی شادی سر قرار نیامد چه ورد

دوباره رفت زمستان ولی بهار نیامد جهان کهنه ی ما با شما کنار نیامد زمین به گیسوی خود گل زد و کنار خیابان نشست و وعده ی شادی سر قرار نیامد چه ورد

دوباره رفت زمستان ولی بهار نیامد جهان کهنه ی ما با شما کنار نیامد زمین به گیسوی خود گل زد و کنار خیابان نشست و وعده ی شادی سر قرار نیامد چه ورد

دوباره رفت زمستان ولی بهار نیامد جهان کهنه ی ما با شما کنار نیامد زمین به گیسوی خود گل زد و کنار خیابان نشست و وعده ی شادی سر قرار نیامد چه ورد

دوباره رفت زمستان ولی بهار نیامد جهان کهنه ی ما با شما کنار نیامد زمین به گیسوی خود گل زد و کنار خیابان نشست و وعده ی شادی سر قرار نیامد چه ورد
دوباره رفت زمستان ولی بهار نیامد جهان کهنه ی ما با شما کنار نیامد زمین به گیسوی خود گل زد و کنار خیابان نشست و وعده ی شادی سر قرار نیامد چه ورد
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
دوباره رفت زمستان ولی بهار نیامد جهان کهنه ی ما با شما کنار نیامد زمین به گیسوی خود گل زد و کنار خیابان نشست و وعده ی شادی سر قرار نیامد چه ورد

 دوباره رفت زمستان ولی بهار نیامد
جهان کهنه ی ما با شما کنار نیامد
زمین به گیسوی خود گل زد و کنار خیابان
نشست و وعده ی شادی سر قرار نیامد
چه وردها که نخواند آسمان به گوش درختان
یکی از این همه شاخه به برگ و بار نیامد
غبار روبی هر کوچه را به جشن نشستیم
ولی مسافری از جاده ی غبار نیامد
به جزکلاغ، کسی پر نزد حوالی دنیا
صدای خوش خبری غیر قار قار نیامد
به خانه باز نگشتی و بی تو هیچ خدایی
به سرسلامتی قوم انتظار نیامد...

 

شاعر : سودابه مهیجی


تعداد بازديد : 133
سه شنبه 29 بهمن 1392 ساعت: 10:16
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف