تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
اي كبوتر كه همه بال و پرت مي سوزد
گريه كم كن كه دو چشمان ترت مي سوزد
نه فقط بال و پر و چشم ترت، اي بانو
با عوض كردن پهلو جگرت مي سوزد
بعد از آن روز كه در كوچه زمين افتادي
همچو شمعي پسرت، دور و برت مي سوزد
بعد از آن روز كه در كوچه رخت نيلي شد
نيمه شب در تبِ خود، گل پسرت مي سوزد
خس خسِ سينه ات از درد، زمينگيرت كرد
جگر و سينه و پهلو و سرت مي سوزد
رضا باقریان
تعداد بازديد : 75
پنجشنبه 03 بهمن 1392 ساعت: 7:41
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب