|
شهادتم مسلّمه نميخواد....
روضه من مقدمه نميخواد...
هرچي برات بگم كمه به ولله
كوفه نگو جهنمه به والله
عطش دارم شبيه جوي خشكم
بغضي نشسته تو گلوي خشكم
حجره به تارك وطن ندادند
يه كاسه اب به دست من ندادند
عطش بلاي جان عندليبه
بيعت كوفيان عجيب غريبه
پسر عمو نيا هوا ابريه
بيعت با يزيديان جبريه
پسر عمو نيا همش دروغه
دور دكان حرمله شلوغه
اينا برا سر تو نقشه دارن
براي لشگر تو نقشه دارن
با لشگرت مقابله ميكنند
با سر تو معامله ميكنند
اينجا نيا تير و كمان زياده
اينجا نيا زخم زبان زياده
كوفه نيا نگاه هرزه داره
كوفه نيا خورجين نيزه داره
خلاصه اقاجون بيا و برگرد
به سمت كربلا نيا و برگرد
خواهشي دارم از تو اي عزيزم
حالا كه خونمو به پات ميريزم
دلبرمو به دست تو سپردم
دخترمو به دست تو سپردم
امام طلعة الرشيده ي من
جان تو و جان حميده ي من
ميان گريه ات نوازشش كن
مثل رقيه ات نوازشش كن
بچه يتيم گناه داره مگر نه
غصه و اشك و آه داره مگر نه
سرم شكسته است و سر شكسته م
رمق نداره زانوهاي خسته م
بشكنه دستم كه نوشتم بيا
پشيمون هستم كه نوشتم بيا
منم خجالت زده ات به قرآن
بگو حلالم ميكني حسين جان
شاعر: عليرضا خاكساري
تعداد بازديد : 150
چهارشنبه 08 آبان 1392 ساعت: 9:32
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)