راضى مشو كه رانده از اينجا كنى مرا خواهى مگر كه از سر خود وا كنى مرا كوشش مكن به دورى خود عادتم دهى دارم اميد حلّ معما كنى مرا بگذار هم نواى دعا

راضى مشو كه رانده از اينجا كنى مرا خواهى مگر كه از سر خود وا كنى مرا كوشش مكن به دورى خود عادتم دهى دارم اميد حلّ معما كنى مرا بگذار هم نواى دعا

راضى مشو كه رانده از اينجا كنى مرا خواهى مگر كه از سر خود وا كنى مرا كوشش مكن به دورى خود عادتم دهى دارم اميد حلّ معما كنى مرا بگذار هم نواى دعا

راضى مشو كه رانده از اينجا كنى مرا خواهى مگر كه از سر خود وا كنى مرا كوشش مكن به دورى خود عادتم دهى دارم اميد حلّ معما كنى مرا بگذار هم نواى دعا

راضى مشو كه رانده از اينجا كنى مرا خواهى مگر كه از سر خود وا كنى مرا كوشش مكن به دورى خود عادتم دهى دارم اميد حلّ معما كنى مرا بگذار هم نواى دعا
راضى مشو كه رانده از اينجا كنى مرا خواهى مگر كه از سر خود وا كنى مرا كوشش مكن به دورى خود عادتم دهى دارم اميد حلّ معما كنى مرا بگذار هم نواى دعا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
راضى مشو كه رانده از اينجا كنى مرا خواهى مگر كه از سر خود وا كنى مرا كوشش مكن به دورى خود عادتم دهى دارم اميد حلّ معما كنى مرا بگذار هم نواى دعا

راضى مشو كه رانده از اينجا كنى مرا
خواهى مگر كه از سر خود وا كنى مرا
كوشش مكن به دورى خود عادتم دهى
دارم اميد حلّ معما كنى مرا
بگذار هم نواى دعاى شبت شوم
خوب است در كنار خودت جا كنى مرا
دل مرده را بجز دم گرمت چه حاجت است
پژمرده ام كه باز تو احيا كنى مرا
بيمار عشق منّت درمان نمى كشد
دارم طمع به وصله مداوا كنى مرا
عمرم دگر به لحظه شمارى فتاده است
تنها به اين اميد كه اِبقا كنى مرا
آب بقا به ديده ى من اشك روضه است
زين چشمه ى حيات مسيحا كنى مرا
كو عاشقى كه بهتر از اين آرزو كند
خواهد ز تو فدايىِ زهرا كنى مرا
من بار خود به منزل مقصود مى كشم
آرى اگر تو بيمه ى اُقبا كنى مرا
هرگاه من به ذكر رضا ناله مى كنم
يابن الحسن چه خوب تماشا كنى مرا
يكبار هم شده تو مرا كربلا  ببر
شايد شهيد غربت مولا كنى مرا
شاعر :؟؟؟


تعداد بازديد : 259
چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت: 19:26
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف