منی که بر همه عالم گره گشا بودم میان موج مصیبات مبتلا بودم همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است به وقت

منی که بر همه عالم گره گشا بودم میان موج مصیبات مبتلا بودم همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است به وقت

منی که بر همه عالم گره گشا بودم میان موج مصیبات مبتلا بودم همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است به وقت

منی که بر همه عالم گره گشا بودم میان موج مصیبات مبتلا بودم همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است به وقت

منی که بر همه عالم گره گشا بودم میان موج مصیبات مبتلا بودم همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است به وقت
منی که بر همه عالم گره گشا بودم میان موج مصیبات مبتلا بودم همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است به وقت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
منی که بر همه عالم گره گشا بودم میان موج مصیبات مبتلا بودم همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است به وقت

منی که بر همه عالم گره گشا بودم

میان موج مصیبات مبتلا بودم

همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است

به وقت فتنه چه بی یارو آشنا بودم

کنار منبر من مکتب جدید زدند

در آن غبار زمان چشمه هدی بودم

حیققت همه قرآن میان قلب من است

منم که بر همةخلق رهنما بودم

شبی که از همه سو ریختند در خانه

فقط بیاد غریبیِ مرتضی بودم

قیام داشتم و ناگهان زمین خوردم

سحر که غرق مناجات با خدابودم

در آستانة در صورتم به جایی خورد

اسیر ضربه سیلیِ بی هوا بودم

میان کوچه باریک گیر افتادم

شبیه مادر خود زیرِ دست وپا بودم

همین که شعلة آتش به دامنم افتاد

نفس نفس زدم و یاد خیمه ها بودم

اگرچه شکرخدا دختری نسوخت ولی

به یاد شام غریبان کربلا بودم

سرم برهنه،شبانه کسی ندید چه شد

به یاد شام و نظرهای بی حیا بودم

کمی ز روضه گودال بر سرم آمد

به گیسوان پریشان چودرنوا بودم

نخورد یک نوک نیزه به پیکرم اما

به یاد قاری بالای نیزه ها بودم

شاعر: قاسم نعمتي


تعداد بازديد : 132
یکشنبه 10 شهریور 1392 ساعت: 0:02
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف