چه غزل ها که به دست لبت ایجاز شدند چه سخن ها که نگفتی ...که همه راز شدند باخبر از غم ژرف تو نبودند ا

چه غزل ها که به دست لبت ایجاز شدند چه سخن ها که نگفتی ...که همه راز شدند باخبر از غم ژرف تو نبودند ا

چه غزل ها که به دست لبت ایجاز شدند چه سخن ها که نگفتی ...که همه راز شدند باخبر از غم ژرف تو نبودند ا

چه غزل ها که به دست لبت ایجاز شدند چه سخن ها که نگفتی ...که همه راز شدند باخبر از غم ژرف تو نبودند ا

چه غزل ها که به دست لبت ایجاز شدند چه سخن ها که نگفتی ...که همه راز شدند باخبر از غم ژرف تو نبودند ا
چه غزل ها که به دست لبت ایجاز شدند چه سخن ها که نگفتی ...که همه راز شدند باخبر از غم ژرف تو نبودند ا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
چه غزل ها که به دست لبت ایجاز شدند چه سخن ها که نگفتی ...که همه راز شدند باخبر از غم ژرف تو نبودند ا

چه غزل ها که به دست لبت ایجاز شدند
چه سخن ها که نگفتی ...که همه راز شدند
باخبر از غم ژرف تو نبودند ای عشق
شاعرانی که تو ر ا بی خبر آواز شدند
حرف های تو به گوش کر تاریخ نرفت
اشک های تو ولی خانه بر انداز شدند
پس سکوت تو به قهر همه عالم آمد
که صداهای عبث بعد تو آغاز شدند
چشم های حسد و کینه ی دوران بودند
زخم هایی که به روی دل تو باز شدند
چاه هایی که عمیق آه تو را فهمیدند
تاول داغت را قله ی قفقاز شدند
بعد تو چشم زمین از سر هر خواب پرید
پلک ها مسخ شدند و پر پرواز شدند
( سودابه مهیجی )

 

با تشکر از خانم مهیجی به خاطر ارسال این شعر


تعداد بازديد : 109
چهارشنبه 09 مرداد 1392 ساعت: 11:24
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف