تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
حضرت رقیه(س)-شهادت
تمام درد دلت را که از سفر گفتی
گمان کنم که دلت سوخت مختصر گفتی
من از جسارت آن دست بی حیا گفتم
تو از مشقت گودال و قطع سر گفتی
همان که آتشمان زد و خیمه را سوزاند
صدا زدم که الهی به پای مرگ افتی
چنان به روی سرم داد زد پس از سیلی
نگفته ام که نگو باز هم پدر گفتی
به روی نیلی و موی سفید دقت کن
بگو شبیه که هستم پدر، اگر گفتی؟
فقط بگو که چه شد ظالمانه چوبت زد
شما به غیر کلام خدا مگر گفتی
دلم برای غریبی عمه می سوزد
مگو ز درد سفر از چه مختصر گفتی
تعداد بازديد : 175
یکشنبه 04 دی 1390 ساعت: 15:18
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب