کوچه در کوچه از این پنجره ها پرسیدم! زخم جانسوز تو را از همه جا پرسیدم! حزن چشمان تو جاری است، دلم م

کوچه در کوچه از این پنجره ها پرسیدم! زخم جانسوز تو را از همه جا پرسیدم! حزن چشمان تو جاری است، دلم م

کوچه در کوچه از این پنجره ها پرسیدم! زخم جانسوز تو را از همه جا پرسیدم! حزن چشمان تو جاری است، دلم م

کوچه در کوچه از این پنجره ها پرسیدم! زخم جانسوز تو را از همه جا پرسیدم! حزن چشمان تو جاری است، دلم م

کوچه در کوچه از این پنجره ها پرسیدم! زخم جانسوز تو را از همه جا پرسیدم! حزن چشمان تو جاری است، دلم م
کوچه در کوچه از این پنجره ها پرسیدم! زخم جانسوز تو را از همه جا پرسیدم! حزن چشمان تو جاری است، دلم م
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
کوچه در کوچه از این پنجره ها پرسیدم! زخم جانسوز تو را از همه جا پرسیدم! حزن چشمان تو جاری است، دلم م

کوچه در کوچه از این پنجره ها پرسیدم!
زخم جانسوز تو را از همه جا پرسیدم!
حزن چشمان تو جاری است، دلم می داند
باز هم رفتم و از داغ بلا پرسیدم
سال قحطی چه کند مرد تو با نامردان؟
چه کند؟ با که بگوید؟ و چرا پرسیدم؟
درد را ردی اگر هست در آغوش تو بود
رنج را از قدح چشم شما پرسیدم
تا که در یاد زمان زنده بماند سوگ ات
نوحه سر دادم و از پیر قضا پرسیدم:
داد را از که بخواهیم که بیداد نکرد؟
حکم را از که بجوییم؟ کجا؟ پرسیدم!
مرد تنهای تو از فاصله ها سوخته بود
در شب دفن تو از فاصله ها پرسیدم!
باز هم این منِ من، روضه ی خون می خواند
بازهم پرسش محتوم، چرا پرسیدم؟

 

اکبر نبوی


تعداد بازديد : 111
جمعه 23 فروردین 1392 ساعت: 6:34
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف